جرج واشنگتن

نخستین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۷۸۹–۱۷۹۷)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه است که توسط 83.121.10.20 (بحث) در تاریخ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی داشته باشد.

جرج واشینگتن (به انگلیسی: George Washington) ‏(۲۲ فوریه ۱۷۳۲ – ۱۴ دسامبر ۱۷۹۹)، رهبر سیاسی، ژنرال نظامی، دولت‌مرد آمریکایی[۳][۴] و نخستین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا از ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۷ بود. او میهن‌دوستان را در انقلاب آمریکا رهبری کرد و از پدران بنیان‌گذار ایالات متحده آمریکا به‌شمار می‌رود.[۵]

جرج واشنگتن
پرتره وی، ۱۸۰۳
نخستین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا
دوره مسئولیت
۳۰ آوریل ۱۷۸۹[الف] – ۴ مارس ۱۷۹۷
معاون رئیس‌جمهورجان آدامز
پس ازتشکیل پست
پیش ازجان آدامز
۷مین افسر ارشد ارتش ایالات متحده آمریکا
دوره مسئولیت
۱۳ ژوئیه ۱۷۹۸ – ۱۴ دسامبر ۱۷۹۹
رئیس‌جمهورجان آدامز
پس ازجیمز ویلکینسون
پیش ازالکساندر همیلتون
فرمانده کل قوا ارتش قاره‌ای
دوره مسئولیت
۱۴ ژوئن ۱۷۷۵ – ۲۳ دسامبر ۱۷۸۳
گمارندهکنگره قاره‌ای
پس ازتشکیل پست
پیش ازهنری ناکس
نماینده کنگره قاره ای
از ویرجینیا
دوره مسئولیت
۱۰ مه ۱۷۷۵ – ۱۵ ژوئن ۱۷۷۵
پس ازتشکیل پست
پیش ازتوماس جفرسون
حوزه انتخاباتیدومین کنگره قاره‌ای
دوره مسئولیت
۵ سپتامبر ۱۷۷۴ – ۲۶ اکتبر ۱۷۷۴
پس ازتشکیل پست
پیش ازانحلال پست
حوزه انتخاباتینخستین کنگره قاره‌ای
اطلاعات شخصی
زاده۲۲ فوریهٔ ۱۷۳۲
پاپز کریک، قلمروی ویرجینیا، آمریکای بریتانیا
درگذشته۱۴ دسامبر ۱۷۹۹ (۶۷ سال)
مونت ورنون، ویرجینیا، ایالات متحده آمریکا
حزب سیاسیمستقل
همسر(ان)مارتا داندریج کاستیس (ا. ۱۷۵۹)
والدینآگوستین واشینگتن
مری بال واشنگتن
جایزه‌هامدال طلای کنگره
تقدیر کنگره[۲]
امضاCursive signature in ink
خدمات نظامی
وفاداری پادشاهی بریتانیای کبیر
پرچم ایالات متحده آمریکا
خدمت/شاخهپادشاهی بریتانیای کبیر شبه نظامیان استعماری
ایالات متحده آمریکا ارتش قاره‌ای
 ارتش ایالات متحده آمریکا
سال‌های خدمت۱۷۵۲–۱۷۵۸ شبه نظامیان بریتانیایی
۱۷۷۵–۱۷۸۳ ارتش قاره ای
۱۷۹۸–۱۷۹۹ ارتش آمریکا
درجهکلنل (ارتش بریتانیا)
ژنرال و فرمانده کل (ارتش قاره)
ژنرال سپهبد ارتش آمریکا
ژنرال نیروهای زمینی (پس از مرگ ارتقا یافته: در سال ۱۹۷۶ توسط قانون کنگره)
فرماندههنگ مستعمره ویرجینیا
ارتش قاره ای
ارتش آمریکا
جنگ‌ها/عملیات‌
See battles
Other offices held
  • عضو خانه برگزس ویرجینیا (۱۷۵۸–۱۷۶۵)

واشنگتن از مهم‌ترین چهره‌های تاریخ ایالات متحده آمریکا است. نقش او به‌خصوص در کسب استقلال برای مستعمرات آمریکایی و سپس متحد کردن آن‌ها زیر پرچم دولت فدرال ایالات متحده آمریکا قابل توجه است. او از گروهی از مردم مسلح و مجهز به کمک دولت‌های فرانسه و اسپانیا ارتش بزرگی ساخت که نهایتاً موفق به شکست نیروهای بریتانیایی در جنگ انقلاب آمریکا (۱۷۸۳–۱۷۷۵) شدند.[۵]

واشنگتن در طی جنگ فرانسویان و سرخپوستان آموزش نظامی دید و فرماندهی اولیه خود را در هنگ ویرجینیا انجام داد. وی بعداً به مجلس ویرجینیا انتخاب شد و به عنوان نماینده ای در کنگره قاره انتخاب شد و در آنجا به فرماندهی کل ارتش قاره منصوب شد. وی در شکست و تسلیم بریتانیا در هنگام محاصره یورک‌تاون توسط نیروهای آمریکایی (متحد فرانسه) را فرماندهی کرد. وی پس از معاهده پاریس در سال ۱۷۸۳ از سمت خود استعفا داد.

واشنگتن در پذیرش و تصویب قانون اساسی که جایگزین اصول کنفدراسیون در سال ۱۷۸۹ شد، نقش مهمی ایفا کرد. واشنگتن دو بار توسط کالج انتخابات به اتفاق آرا انتخاب شد و به عنوان اولین رئیس‌جمهور ایالات متحده توانست دولت ملی قدرتمند و با بودجه خوبی را به اجرا درآورد، درحالی‌که در رقابت شدیدی که بین اعضای کابینه توماس جفرسون و الکساندر همیلتون به وجود آمده بود، بی‌طرف باقی ماند. در طول انقلاب فرانسه، وی ضمن تحریم پیمان جی، سیاست بی‌طرفی را اعلام کرد. واشنگتن را به دلیل رهبری چندگانه خود در روزهای شکل‌گیری کشور، «پدر ملت» می‌نامند.[۶] وی سابقه‌های ماندگاری را برای دفتر رئیس‌جمهور ایجاد کرد از جمله عنوان «آقای رئیس‌جمهور» و سخنرانی خداحافظی وی به عنوان بیانیه ای برجسته در مورد جمهوری‌خواهی شناخته می‌شود.

واشنگتن صاحب برده بود و به منظور حفظ وحدت ملی، از اقدامات مصوب کنگره برای محافظت از برده‌داری حمایت کرد. وی بعداً با نهاد برده‌داری به دردسر افتاد و در وصیت‌نامه‌ای در سال ۱۷۹۹، برده‌های خود را آزاد کرد.[۷][۸] او تلاش می‌کرد که بومیان آمریکایی را به فرهنگ انگلیسی-آمریکایی پیوند زند اما در برابر موارد مقاومت بومیان، اقدام به مبارزه و درگیری‌های خشونت‌آمیز می‌کرد. وی عضوی از کلیسای آنگلیکان و فراماسونرها بود و آزادی گسترده مذهبی را در نقش‌های خود به عنوان ژنرال و رئیس‌جمهور، خواستار شد. پس از مرگ، او به عنوان «اولین بار در جنگ، ابتدا در صلح و اولین بار در قلب هموطنانش» مدح شد.[۹] واشنگتن با بناهای تاریخی، تعطیلات فدرال، رسانه‌های مختلف، مکان‌های جغرافیایی از جمله پایتخت یعنی واشینگتن، دی.سی.، ایالت واشینگتن، اسکناس یک دلاری و تمبرها به یادگار مانده‌است و بسیاری از محققان و نظرسنجی‌ها وی را در زمره یکی از بزرگ‌ترین روسای جمهور ایالات متحده آمریکا قرار می‌دهند. در سال ۱۹۷۶، به‌عنوان بخشی از مراسم بزرگداشت دویستمین سالگرد اعلام استقلال آمریکا، واشنگتن پس از مرگ به درجه ژنرال ارتش ایالات متحده آمریکا ارتقا یافت.

کودکی و جوانی

خانواده واشنگتن یک خانواده ثروتمند در ویرجینیا بود. پدربزرگ بزرگ واشینگتن، جان واشینگتن، در سال ۱۶۵۶ از سولگراوی، انگلیس، به مستعمره انگلیس در ویرجینیا مهاجرت کرد و در آنجا ۵۰۰۰ هکتار زمین از جمله رودخانه شکارچی کوچک در رودخانه پوتوماک خریداری کرد. جورج واشنگتن در ۲۲ فوریه ۱۷۳۲ در پاپ کریک در وست مورلند، ویرجینیا، به دنیا آمد؛ اخلاق، رفتار و دانشی را که یک نجیب‌زاده سده هجدهمی در ویرجینیا باید می‌داشت در خانواده و نزد پدر و برادر بزرگترش آموخت. جرج واشینگتن به دو رشته علاقه‌مند بود: هنرهای نظامی و توسعه سرزمین‌های غرب. او در ۱۶ سالگی در کار مساحی املاک شناندوآ که به لرد تامس فیرفکس تعلق داشت کمک می‌کرد. در سال ۱۷۵۱ واشنگتن تنها سفر خود را به خارج از کشور هنگام همراهی با لارنس به باربادوس انجام داد، با این امید که آب و هوا بیماری سل برادرش (لارنس) را درمان کند.

واشنگتن تحصیلات رسمی را که برادران بزرگترش در مدرسه گرامر Appleby Grammar در انگلستان دیده بودند نداشتند، اما او ریاضیات، مثلثات و نقشه‌برداری زمین را آموخت. او یک طراح و نقشه ساز با استعداد بود. در اوایل بزرگسالی او با «نیروی قابل توجه» و «دقیق» می‌نوشت ،[۱۰] اما، نوشتن او شوخ‌طبعی کمی داشت. به دنبال تحسین، مقام و قدرت، او تمایل داشت که نقص‌ها و ناکامی‌های خود را به بی تأثیر بودن شخص دیگری نسبت دهد.

واشنگتن غالباً از کوه ورنون و بلوور، مزارعی که متعلق به پدر زن لورنس، ویلیام فیرفکس بود، بازدید می‌کرد. فیرفکس حامی واشنگتن و پدر جایگزین وی شد و واشنگتن یک ماه در سال ۱۷۴۸ با تیمی در حال بررسی املاک دره شنندوآ در فیرفکس بود. وی سال بعد مجوز نقشه‌بردار را از کالج ویلیام و مری دریافت کرد؛ فیرفکس وی را به عنوان نقشه‌بردار در شهرستان کالپپر، ویرجینیا منصوب کرد و بنابراین او با منطقه مرزی آشنا شد و در سال ۱۷۵۰ از کار استعفا داد. تا سال ۱۷۵۲ تقریباً ۱۵۰۰ هکتار (۶۰۰ هکتار) در دره خریداری و ۲۳۱۵ هکتار (۹۳۷ هکتار) مالک آن بود.[۱۱]

در سال ۱۷۵۱ واشنگتن تنها سفر خود را به خارج از کشور هنگام همراهی لارنس به باربادوس انجام داد، امیدوار بود که آب و هوا بیماری سل برادرش را درمان کند.[۱۲] واشنگتن در آن سفر به آبله مبتلا شد، که وی را ایمن‌سازی کرد اما صورت او را کمی زخم کرد.[۱۳] لارنس در سال ۱۷۵۲ درگذشت و واشنگتن کوه ورنون را از بیوه خود اجاره کرد. او پس از مرگ او در سال ۱۷۶۱ به‌طور کامل آن را به ارث برد.[۱۴]

خدمات لارنس واشنگتن به عنوان جانشین ژنرال شبه نظامیان ویرجینیا جورج را به درخواست کمیسیون الهام داد. رابرت دینویدی فرماندار ستارگان ویرجینیا وی را به عنوان سرگرد و به عنوان فرمانده یکی از چهار منطقه شبه نظامی منصوب کرد. در آن زمان انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها برای کنترل دره اوهایو رقابت می‌کردند، انگلیس‌ها قلعه‌هایی در امتداد رود اوهایو و فرانسه نیز بین رودخانه و دریاچه اری احداث می‌کردند.[۱۵]

در اکتبر ۱۷۵۳، دینویدی واشنگتن را به عنوان فرستاده ویژه ای تقاضا کرد که فرانسوی‌ها قلمرو خالی را که انگلیسی‌ها ادعا کرده بودند، تخلیه کند. واشنگتن برای تأمین قول حمایت از فرانسوی‌ها با نیمی از پادشاه تاناخاریسون و دیگر سران ایروکوای در لوگستاون ملاقات کرد و حزب او در ماه نوامبر به رود اوهایو رسید. آنها توسط یک گشت فرانسوی رهگیری شدند و تا قلعه لو بوف که در آنجا دوستانه واشنگتن پذیرفته شد، همراه شدند. او خواست انگلیسی‌ها برای خالی شدن را به فرمانده فرانسوی سن پیر تحویل داد، اما فرانسوی‌ها از رفتن خودداری کردند. سنت پیر پس از چند روز تأخیر پاسخ رسمی خود را در پاکت مهر و موم شده به واشنگتن داد و وی برای سفر به ویرجینیا به مهمانی واشنگتن غذا و لباس اضافی زمستانی داد.[ب] واشنگتن در ۷۷ روز و در شرایط دشوار زمستان، مأموریت ناخوشایند را به پایان رساند و هنگامی که گزارش خود را در ویرجینیا و لندن منتشر کرد، به یک تمایز رسید.[۱۷]

نظامی‌گری

واشنگتن زمانیکه ۲۲ سال داشت به عنوان سرهنگ دوم وارد خدمت نظام شد. جرج جوان در زد و خوردهای اولیه‌ای جنگید که بعداً منجر به جنگ هفت‌ساله با سرخپوستان و فرانسوی‌ها شد.

از سال ۱۷۵۹ تا زمانیکه جنگ استقلال آمریکا درگرفت، جرج واشینگتن به املاکش در مانت ورنون رسیدگی می‌کرد و همچنین در شورای قانونگذاری ویرجینیا عضویت داشت.

جرج واشینگتن با بیوه ثروتمندی به نام مارتا داندریج کوستیس، از اهالی ویرجینیا ازدواج کرد. پس از این ازدواج بر میزان املاک و همچنین موقعیت اجتماعی جرج واشینگتن افزوده و تبدیل به ثروتمندترین مرد ویرجینیا یا شاید تمام مستعمره نشین‌ها شد. جرج واشینگتن نیز مانند پدران ملاکش احساس می‌کرد که تحت استثمار بازرگانان بریتانیایی قرار دارد و قوانین بریتانیا در جریان امور اخلال ایجاد می‌کند.

ماه مه سال ۱۷۷۵ دومین کنگره قاره‌ای در فیلادلفیا تشکیل شد، در این جلسه جرج واشینگتن که یکی از اعضای هیئت نمایندگی ویرجینیا بود به عنوان فرمانده ارتش استقلال طلبان آمریکا برگزیده شد. جرج واشینگتن در ژوئیه سال ۱۷۷۵ و در کمبریج ماساچوست فرماندهی ارتشی آموزش ندیده را در جنگی طاقت فرسا برعهده گرفت که ۶ سال طول کشید.

جرج واشینگتن خیلی زود دریافت که بهترین استراتژی به ستوه درآوردن بریتانیایی هاست. او در گزارشی خطاب به کنگره گفت: «در هر شرایطی از یک عملیات عمده نظامی باید اجتناب کنیم، نباید به هیچ عنوان ریسک کنیم مگر آنکه ضرورتی پیش آید». در نبردهای بعدی واشنگتن اندکی عقب‌نشینی می‌کرد و بعد زمانی که انتظارش نمی‌رفت ناگهان حمله می‌کرد. در سال ۱۷۸۱ واشنگتن با کمک نیروهای فرانسوی، نیروهای ژنرال کورنوالیس را در یورک تاون محاصره کرد.[۱۸]

کنوانسیون قانون اساسی و نخستین ریاست جمهوری

جرج واشینگتن دوست داشت به مزرعه‌اش در مانت ورنون بازگردد و بازنشسته شود اما خیلی زود دریافت که مفاد قانونی کنفدراسیون چندان کارآمد نیست و از همین رو یکی از کسانی بود که اولین گام‌ها را برای تشکیل کنوانسیون قانون اساسی برداشت. این جلسه در سال ۱۷۸۷ در فیلادلفیا برگزارشد.

زمانی که قانون اساسی جدید آمریکا تصویب شد، کالج انتخاباتی (الکتورال کالج) در رای‌گیری غیر علنی جرج واشینگتن را به عنوان نخستین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا برگزید. در آن زمان جمعیت ایالات متحده آمریکا سه میلیون و ۹۲۹ هزار و ۲۱۴ نفر بود. سی ام آوریل سال ۱۷۸۹، جرج واشینگتن، درحالی‌که بر بالکنی عمارت فدرال هال در خیابان وال استریت نیویورک ایستاده بود به عنوان نخستین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا سوگند یاد کرد.[۵]

جمهوری اولیه (1783-1789)

بازگشت به مانت ورنون

واشنیگتن پس از گذراندن تنها ده روز در مانت ورنون از 8+1/2 سال جنگ، در آرزوی بازگشت به خانه بود.او در شب کریسمس وارد شد.او یک سلبریتی بود و در طول دیدار با مادرش در فردریکزبورگ در فوریه 1784 جشن گرفته شد و جریان دائمی بازدیدکنندگانی را پذیرفت که مایل به ادای احترام در مانت ورنون بودند.

واشینگتن منافع خود را در پروژه های باتلاق بزرگ دیسمال و کانال پوتوماک که قبل از جنگ آغاز شده بود، دوباره فعال کرد، اگرچه هیچ سودی به او پرداخت نکرد، و او یک سفر 34 روزه 680 مایلی (1090 کیلومتری) را برای بررسی زمین های خود در اوهایو انجام داد.او بر تکمیل کار بازسازی در مانت ورنون نظارت داشت، که محل اقامت او را به عمارتی تبدیل کرد که تا به امروز باقی مانده است - اگرچه وضعیت مالی او قوی نبود.طلبکاران به او پول کاهش‌یافته زمان جنگ پرداخت می‌کردند و او مبالغ قابل‌توجهی به‌عنوان مالیات و دستمزد بدهکار بود.مانت ورنون در طول غیبت او هیچ سودی به دست نیاورده بود و به دلیل آفت و آب و هوای نامناسب، محصول به طور مداوم ضعیف بود.دارایی او یازدهمین سال خود را با کسری در سال 1787 ثبت کرد و چشم انداز کمی برای بهبود وجود داشت.

واشینگتن برای سودآوری مجدد املاک خود، طرح محوطه سازی جدیدی را انجام داد و موفق شد طیفی از درختان سریع رشد و درختچه های بومی را پرورش دهد.او همچنین پس از اهدای جک اسپانیایی توسط پادشاه اسپانیا کارلوس سوم در سال 1784 شروع به پرورش قاطر کرد.در آن زمان قاطرهای کمی در ایالات متحده وجود داشت و او معتقد بود که آنها کشاورزی و حمل و نقل را متحول خواهند کرد.

کنوانسیون قانون اساسی 1787

پیش از بازگشت به زندگی خصوصی در ژوئن 1783، واشینگتن خواستار یک اتحادیه قوی شد.اگرچه او نگران بود که ممکن است به دلیل دخالت در امور مدنی مورد انتقاد قرار گیرد، اما بخشنامه ای به ایالت ها ارسال کرد و مدعی شد که اصول کنفدراسیون چیزی بیش از "طناب شنی" نیست.او معتقد بود که ملت در آستانه "آنارشی و سردرگمی" قرار دارد، در برابر مداخله خارجی آسیب پذیر است و یک قانون اساسی ملی ایالت ها را تحت یک دولت مرکزی قوی متحد می کند.

هنگامی که شورش شیز در ماساچوست بر سر مالیات‌ها شروع شد، واشنگتن بیشتر متقاعد شد که یک قانون اساسی ملی مورد نیاز است.برخی از ناسیونالیست‌ها می‌ترسیدند که جمهوری جدید دچار بی‌قانونی شده باشد و در 11 سپتامبر 1786 در آناپولیس گرد هم آمدند تا از کنگره بخواهند در اساسنامه کنفدراسیون تجدیدنظر کند.یکی از بزرگترین تلاش های آنها جلب مشارکت واشینگتن بود.کنگره با یک کنوانسیون قانون اساسی موافقت کرد که در بهار 1787 در فیلادلفیا برگزار شود و هر ایالت نمایندگانی را بفرستد.

در 4 دسامبر 1786، واشینگتن به عنوان رهبری هیئت ویرجینیا انتخاب شد، اما او در 21 دسامبر نپذیرفت. او نگرانی هایی در مورد قانونی بودن کنوانسیون داشت و با جیمز مدیسون، هنری ناکس و دیگران مشورت کرد.آنها او را متقاعد کردند که در آن شرکت کند، زیرا ممکن است حضور او باعث شود کشورهایی که تمایلی به اعزام نمایندگان ندارند و راه را برای روند تصویب هموار کند و در عین حال به کنوانسیون مشروعیت بخشد.در 28 مارس، واشینگتن به فرماندار ادموند رندولف گفت که در کنگره شرکت خواهد کرد اما به صراحت اعلام کرد که از او خواسته شده است که در آن شرکت کند.

واشینگتن در 9 مه 1787 وارد فیلادلفیا شد، اگرچه حد نصاب آن تا 25 مه به دست نیامد.هدف این کنوانسیون بازنگری در اصول کنفدراسیون بود، و دولت جدید زمانی تشکیل می‌شد که سند حاصل «به‌طور مناسب توسط چندین ایالت تأیید شود».رندولف طرح ویرجینیا مدیسون را در 27 مه، سومین روز کنفرانس معرفی کرد.این قانون اساسی کاملاً جدید و یک دولت ملی مستقل را خواستار شد که واشینگتن به شدت آن را توصیه کرد.

در 10 ژوئیه، واشینگتن به الکساندر همیلتون نوشت: "من تقریباً از دیدن یک موضوع مساعد برای روند کنوانسیون خود ناامید شده‌ام و به همین دلیل از داشتن نمایندگی در این تجارت پشیمان می‌شوم."از دیگر نمایندگان، لابی ناموفق بسیاری برای حمایت از تصویب قانون اساسی، مانند مخالفان فدرالیست ادموند رندولف و جرج میسون.نسخه نهایی در 17 سپتامبر 1787 توسط 39 نماینده از 55 نماینده رای گیری و امضا شد.

صدراعظم ویلیام و مری

در سال 1788، هیئت بازدیدکنندگان کالج ویلیام اند مری تصمیم به برقراری مجدد موقعیت صدراعظم گرفت و واشینگتن را در 18 ژانویه به این دفتر انتخاب کرد.رئیس کالج ساموئل گریفین نامه ای به واشنگتن نوشت و او را به این سمت دعوت کرد و در نامه ای به تاریخ 30 آوریل 1788، واشینگتن سمت چهاردهمین صدراعظم کالج ویلیام و مری را پذیرفت.او تا زمان مرگش در 14 دسامبر 1799 به خدمت خود ادامه داد.

اولین انتخابات ریاست جمهوری

نمايندگان كنوانسيون رياست جمهوري واشینگتن را پيش بيني كردند و تعيين دفتر پس از انتخاب را به او واگذار كردند.

انتخاب کنندگان ایالتی بر اساس قانون اساسی در 4 فوریه 1789 به رئیس جمهور رأی دادند و واشینگتن مشکوک بود که اکثر جمهوری خواهان به او رأی نداده اند.تاریخ مقرر در 4 مارس بدون حد نصاب کنگره برای شمارش آرا به تصویب رسید، اما در 5 آوریل به حد نصاب رسید. آرا روز بعد شمارش شد و واشینگتن اکثریت آرای انتخاباتی هر ایالت را به دست آورد.او از انتخاب خود به عنوان رئیس جمهور توسط چارلز تامپسون، وزیر کنگره مطلع شد.جان آدامز بالاترین تعداد آرا را دریافت کرد و به عنوان معاون رئیس جمهور انتخاب شد.با وجود احساس "احساسات مضطرب و دردناک" در مورد ترک مانت ورنون، او در 16 آوریل به شهر نیویورک رفت تا افتتاح شود.

ریاست جمهوری (1789–1797)

واشینگتن در 30 آوریل 1789 افتتاح شد و در سالن فدرال در شهر نیویورک سوگند یاد کرد.با جمعیت 10,000 نفری.صدراعظم رابرت آر. لوینگستون واشینگتن نطقی را در مجلس سنا خواند و از آن خواست که «از آن خداوند متعال... آزادی و شادی مردم ایالات متحده را تقدیس کند».اگرچه او می خواست بدون حقوق خدمت کند، کنگره اصرار داشت که او آن را بپذیرد، و بعداً 25,000 دلار در سال به واشینگتن برای پرداخت هزینه های ریاست جمهوری، معادل 6.39 میلیون دلار امروز اختصاص داد.واشینگتن به جیمز مدیسون نوشت: "از آنجایی که اولین مورد در موقعیت ما برای ایجاد یک سابقه مفید خواهد بود، از طرف من عابدانه آرزو می کنم که این سوابق بر اساس اصول واقعی تثبیت شوند."برای این منظور، او این عنوان را ترجیح داد."آقای رئیس جمهور" در مورد نام های با شکوه بیشتری که توسط سنا پیشنهاد شده است، از جمله "عالیجناب" و "عالیجناب رئیس جمهور".سوابق اجرایی او شامل سخنرانی تحلیف، پیام به کنگره و شکل کابینه قوه مجریه بود.

واشینگتن قصد داشت پس از اولین دوره ریاست جمهوری خود استعفا دهد، اما درگیری های سیاسی او را متقاعد کرد که در سمت خود باقی بماند.او مدیری توانا و قاضی استعداد و شخصیت بود و مرتباً با روسای ادارات برای دریافت مشاوره از آنها صحبت می کرد.او با وجود ترس از اینکه یک سیستم دموکراتیک منجر به خشونت سیاسی شود، نظرات مخالف را تحمل کرد و انتقال آرام قدرت را به جانشین خود انجام داد.او در تمام دوران ریاست جمهوری خود غیرحزبی باقی ماند (تنها رئیس جمهور ایالات متحده که این کار را انجام داد) و با تفرقه افکنی احزاب سیاسی مخالف بود، اما طرفدار یک دولت مرکزی قوی بود، نسبت به شکل حکومت فدرالیستی همدردی داشت و از مخالفان جمهوری خواه دلسوز بود.

واشینگتن با مشکلات عمده برخورد کرد.کنفدراسیون قدیمی فاقد قدرت لازم برای رسیدگی به حجم کاری خود بود و رهبری ضعیف، اجرایی، بوروکراسی کوچک کارمندان، بدهی های کلان، پول کاغذی بی ارزش و قدرتی برای تعیین مالیات نداشت.او وظیفه تشکیل یک بخش اجرایی را داشت و برای مشاوره انتخاب افسران آن به توبیاس لیر اعتماد کرد.بریتانیا حاضر نشد از دژهای خود در غرب آمریکا چشم پوشی کند، و دزدان دریایی باربری قبل از اینکه ایالات متحده حتی نیروی دریایی داشته باشد، کشتی های تجاری آمریکایی را در دریای مدیترانه شکار کردند.

کابینه و بخش های اجرایی

کنگره در سال 1789 ادارات اجرایی ایجاد کرد، از جمله وزارت امور خارجه در ژوئیه، وزارت جنگ در ماه اوت و وزارت خزانه داری در سپتامبر.واشینگتن ادموند رندولف را به عنوان دادستان کل، ساموئل اسگود را به عنوان مدیر کل پست، توماس جفرسون را به عنوان وزیر امور خارجه، هنری ناکس را به عنوان وزیر جنگ و الکساندر همیلتون را به عنوان وزیر خزانه داری منصوب کرد.کابینه واشینگتن به یک نهاد مشورتی تبدیل شد که توسط قانون اساسی موظف نبود.

اعضای کابینه واشینگتن احزاب رقیب را با دیدگاه‌های شدیداً متضاد تشکیل دادند که به شدت بین همیلتون و جفرسون نشان داده شد.واشینگتن بدون شرکت در این مناظره، بحث های کابینه را به موضوعات مورد نظر خود محدود کرد.او گهگاه نظرات کابینه را به صورت کتبی درخواست می کرد و از روسای ادارات انتظار داشت که تصمیمات او را به طور موافق اجرا کنند.

مسائل داخلی

واشینگتن غیرسیاسی بود و با تشکیل احزاب مخالف بود، به این گمان که درگیری می تواند جمهوری خواهی را تضعیف کند.او در استفاده از حق وتو خود خویشتنداری زیادی به خرج داد و نوشت که "من به بسیاری از لوایح که قضاوت من با آنها مغایرت دارد امضای خود را می دهم..."

نزدیکترین مشاوران او دو جناح تشکیل دادند که سیستم حزب اول را به نمایش گذاشتند.الکساندر همیلتون، وزیر خزانه داری، حزب فدرالیست را برای ارتقای اعتبار ملی و یک کشور قدرتمند مالی تشکیل داد.توماس جفرسون وزیر امور خارجه با دستور کار همیلتون مخالفت کرد و جمهوری خواهان جفرسونی را تأسیس کرد.با این حال، واشینگتن از دستور کار همیلتون حمایت کرد و در نهایت به اجرا درآمد و منجر به بحث و جدل تلخ شد.

واشنگتن 26 نوامبر 1789 را به عنوان روز شکرگزاری برای تشویق وحدت ملی اعلام کرد.«وظیفه همه ملت‌ها است که به مشیت خداوند متعال اعتراف کنند، از اراده او اطاعت کنند، از فواید او سپاسگزاری کنند و متواضعانه از حمایت و لطف او درخواست کنند».او آن روز را به روزه گرفتن و عیادت از بدهکاران در زندان گذراند تا برای آنها غذا و آبجو تهیه کند.

آمریکایی های آفریقایی تبار

در پاسخ به دو طومار ضد برده داری که در سال 1790 به کنگره ارائه شد، برده داران در جورجیا و کارولینای جنوبی تهدید کردند که "در شیپور جنگ داخلی خواهند دمید".واشینگتن و کنگره با یک سری اقدامات نژادپرستانه پاسخ دادند: پذیرش تابعیت برای مهاجران سیاه پوست ممنوع شد.سیاه پوستان از خدمت در شبه نظامیان دولتی منع شدند.قلمرو جنوب غربی (بعدها ایالت تنسی) مجاز به حفظ برده داری بود.و دو ایالت برده دیگر پذیرفته شدند (کنتاکی در سال 1792 و تنسی در سال 1796).در 12 فوریه 1793، واشینگتن قانون برده فراری را امضا کرد که قوانین و دادگاه‌های ایالتی را زیر پا می‌گذاشت و به مأموران اجازه می‌داد تا از خطوط ایالتی برای بازگرداندن بردگان فراری عبور کنند.بسیاری از سیاه پوستان آزاد در شمال این قانون را محکوم کردند و معتقد بودند که این قانون شکار و آدم ربایی را مجاز می کند.قانون برده فراری به بند برده فراری قانون اساسی عمل کرد و این قانون با اکثریت قاطع در کنگره تصویب شد.

در همان زمان، واشینگتن در سال 1789 قانون شمال غربی را امضا کرد، که همه بردگانی را که پس از سال 1787 به گستره وسیعی از قلمرو فدرال در شمال رود اوهایو آورده بودند، آزاد کرد، به جز بردگانی که از ایالت های برده گریخته بودند.قانون 1787 با تصویب قانون اساسی جدید ایالات متحده در سال 1789 لغو شد.او همچنین قانون تجارت برده در سال 1794 را امضا کرد که دخالت آمریکا در تجارت برده در اقیانوس اطلس را به شدت محدود کرد.در 18 فوریه 1791، کنگره ایالت آزاد ورمونت را به عنوان چهاردهمین ایالت از 4 مارس 1791 به اتحادیه پذیرفت.

بانک ملی

دوره اول واشینگتن عمدتاً به نگرانی های اقتصادی اختصاص داشت.ایجاد اعتبار عمومی به یک چالش اصلی برای دولت فدرال تبدیل شد.همیلتون گزارشی را به کنگره ای که به بن بست رسیده بود ارائه کرد و او، مدیسون و جفرسون به مصالحه 1790 رسیدند که در آن جفرسون با پیشنهادات بدهی همیلتون در ازای انتقال موقت پایتخت کشور به فیلادلفیا و سپس به جنوب در نزدیکی جورج تاون در رود پوتوماک موافقت کرد.این شرایط در قانون بودجه 1790 و قانون اقامت، که واشینگتن هر دو را به قانون امضا کرد، وضع شد.کنگره قبول و پرداخت بدهی های کشور را با بودجه تامین شده توسط عوارض گمرکی و مالیات غیر مستقیم مجاز دانست.

همیلتون با حمایت از تأسیس اولین بانک ایالات متحده، در کابینه جنجال ایجاد کرد.مدیسون و جفرسون با این ایده مخالفت کردند، اما قانون ایجاد بانک به راحتی کنگره را تصویب کرد.جفرسون و رندولف اصرار داشتند که دولت فدرال از اختیارات قانون اساسی خود فراتر می رود.همیلتون استدلال کرد که دولت می تواند بانک را تحت اختیارات ضمنی اعطا شده توسط قانون اساسی منشور کند.واشینگتن در کنار همیلتون قرار گرفت و قانون بانک را در 25 فوریه 1791 امضا کرد. در عین حال، شکاف بین همیلتون و جفرسون آشکارا خصمانه شد.

اولین بحران مالی کشور در مارس 1792 رخ داد. فدرالیست های همیلتون از وام های بزرگ برای به دست آوردن کنترل اوراق بهادار بدهی ایالات متحده سوء استفاده کردند و باعث شد تا بانک ملی تحت فشار قرار گیرد.بازارها در اواسط آوریل به حالت عادی بازگشتند.جفرسون معتقد بود که همیلتون بخشی از این طرح بود، علیرغم تلاش‌های همیلتون برای بهبود.

دشمنی جفرسون و همیلتون

جفرسون و همیلتون اصول سیاسی کاملاً متضادی را اتخاذ کردند.همیلتون به یک دولت ملی قوی معتقد بود که برای کار کردن به بانک ملی و وام های خارجی نیاز دارد، در حالی که جفرسون معتقد بود که ایالت ها و عنصر مزرعه در درجه اول باید دولت را هدایت کنند.او همچنین از ایده بانک ها و وام های خارجی ناراحت بود.در تاسف واشینگتن، این دو مرد به طور مداوم وارد اختلاف و درگیری داخلی شدند.همیلتون خواستار استعفای جفرسون در صورت عدم حمایت از واشینگتن شد و جفرسون به واشنگتن گفت که سیستم مالی همیلتون منجر به سرنگونی جمهوری خواهد شد.واشینگتن از آنها خواست که به خاطر ملت آتش بس دهند، اما آنها او را نادیده گرفتند.

اقدامات سیاسی جفرسون، حمایت او از روزنامه ملی فرنو و تلاش های او برای تضعیف همیلتون تقریباً باعث شد واشنگتن او را از کابینه برکنار کند.او در نهایت در دسامبر 1793 از سمت خود استعفا داد و واشنگتن او را ترک کرد.

این دشمنی منجر به احزاب فدرالیست و جمهوری خواه کاملاً مشخص شد و وابستگی حزبی برای انتخاب به کنگره تا سال 1794 ضروری شد.واشنگتن از حملات کنگره به همیلتون دور ماند، اما علناً از او محافظت نکرد.رسوایی جنسی همیلتون-رینولدز باعث رسوایی همیلتون شد، اما واشنگتن همچنان به او احترام زیادی قائل بود.

در مارس 1791، به اصرار همیلتون، با حمایت مدیسون، کنگره مالیات غیر مستقیم بر مشروبات الکلی مقطر برای کمک به کاهش بدهی ملی وضع کرد که در ژوئیه اجرایی شد.کشاورزان غلات در نواحی مرزی پنسیلوانیا به شدت اعتراض کردند.آنها استدلال می کردند که آنها فاقد نمایندگی هستند و بیش از حد بدهی را به دوش می کشند، و وضعیت خود را با مالیات بریتانیا قبل از انقلاب مقایسه می کنند.

در 2 اوت، واشنگتن کابینه خود را برای بحث در مورد وضعیت تشکیل داد.بر خلاف واشنگتن، که در مورد استفاده از زور ملاحظاتی داشت، همیلتون مشتاق بود که شورش را با قدرت فدرال سرکوب کند.واشنگتن که می خواست از دخالت دولت فدرال اجتناب کند، ابتدا از مقامات ایالت پنسیلوانیا خواست تا ابتکار عمل را در دست بگیرند، اما آنها نپذیرفتند.در 7 اوت، واشنگتن اولین اعلامیه خود را برای فراخوانی شبه نظامیان دولتی صادر کرد.پس از درخواست صلح، او به معترضان یادآور شد که برخلاف حکومت تاج و تخت بریتانیا، قانون فدرال توسط نمایندگان منتخب ایالتی صادر شده است.

تهدیدها و خشونت علیه مالیات گیرندگان، با این حال، در سال 1794 به سرپیچی از مقامات فدرال افزایش یافت و باعث شورش ویسکی شد.واشنگتن در 25 سپتامبر اعلامیه نهایی را صادر کرد و تهدید به استفاده از نیروی نظامی کرد که فایده ای نداشت.ارتش فدرال از عهده این وظیفه برنمی‌آید، بنابراین واشنگتن از قانون شبه نظامی در سال 1792 برای احضار شبه‌نظامیان ایالتی استفاده کرد.فرمانداران نیروهایی را فرستادند که در ابتدا توسط واشنگتن فرماندهی می شد و فرماندهی را به هنری لی سپرد تا آنها را به سمت مناطق شورشی هدایت کند.آنها 150 اسیر را گرفتند و بقیه شورشیان متفرق شدند.دو تن از زندانیان به اعدام محکوم شدند، اما واشنگتن برای اولین بار از اختیارات قانون اساسی خود استفاده کرد و آنها را عفو کرد.

اقدام قهرآمیز واشنگتن نشان داد که دولت جدید می تواند از خود و مالیات گیرندگانش محافظت کند.این نشان دهنده اولین استفاده از نیروی نظامی فدرال علیه ایالت ها و شهروندان بود.واشنگتن اقدام خود را علیه "برخی از جوامع خودساخته" که آنها را "سازمان های خرابکارانه" می دانست که اتحادیه ملی را تهدید می کردند، توجیه کرد.او با حق اعتراض آنها مخالفت نکرد، اما اصرار داشت که مخالفت آنها نباید قوانین فدرال را نقض کند.کنگره موافقت کرد و به او تبریک گفت. فقط مدیسون و جفرسون ابراز بی تفاوتی کردند.

امور خارجه

در آوریل 1792، جنگ های انقلابی فرانسه بین بریتانیا و فرانسه آغاز شد و واشنگتن بی طرفی آمریکا را اعلام کرد.دولت انقلابی فرانسه دیپلمات ادمون-شارل ژونه را به آمریکا فرستاد و با شور و شوق فراوان از وی استقبال شد.او شبکه ای از جوامع جدید دموکراتیک-جمهوری خواه ایجاد کرد که منافع فرانسه را ترویج می کرد، اما واشنگتن آنها را محکوم کرد و از فرانسوی ها خواست که ژونه را فراخوانند.مجلس ملی فرانسه در 26 اوت 1792 در مراحل اولیه انقلاب فرانسه به واشنگتن شهروندی افتخاری فرانسه اعطا کرد.

همیلتون پیمان جِی را برای عادی سازی روابط تجاری با بریتانیا و در عین حال حذف آنها از قلعه های غربی و همچنین حل و فصل بدهی های مالی باقی مانده از انقلاب تدوین کرد.قاضی ارشد جان جی به عنوان مذاکره کننده واشنگتن عمل کرد و معاهده را در 19 نوامبر 1794 امضا کرد.جفرسونی های منتقد اما از فرانسه حمایت کردند.واشنگتن تصمیم گرفت، سپس از این معاهده حمایت کرد، زیرا از جنگ با بریتانیا اجتناب کرد،اما از اینکه مفاد آن به نفع بریتانیا بود، ناامید شد.او افکار عمومی را بسیج کرد و در مجلس سنا تصویب شد اما با انتقادات عمومی مکرر مواجه شد.

انگلیسی ها موافقت کردند که قلعه های خود را در اطراف دریاچه های بزرگ رها کنند و ایالات متحده مرز با کانادا را تغییر داد.دولت بسیاری از بدهی های قبل از انقلاب را نقد کرد و انگلیسی ها هند غربی بریتانیا را به روی تجارت آمریکا باز کردند.این پیمان صلح با بریتانیا و یک دهه تجارت پررونق را تضمین کرد.جفرسون ادعا کرد که فرانسه را خشمگین کرد و "به جای اجتناب از" جنگ را دعوت کرد.روابط با فرانسه پس از آن بدتر شد و دو روز قبل از پایان دوره واشنگتن، دایرکتوری فرانسوی صلاحیت تصرف کشتی‌های آمریکایی را اعلام کرد، و جان آدامز، رئیس‌جمهور جانشین خود را با جنگی آینده‌نگر رها کرد.

امور بومیان آمریکا

در طول پاییز 1789، واشنگتن مجبور شد با امتناع بریتانیایی ها از تخلیه قلعه های خود در مرز شمال غربی و تلاش های هماهنگ آنها برای تحریک قبایل سرخپوست برای حمله به مهاجران آمریکایی مبارزه کند.قبایل شمال غربی تحت فرماندهی لاک پشت کوچک میامی با بریتانیایی ها متحد شدند تا در برابر توسعه آمریکا مقاومت کنند و بین سال های 1783 و 1790 1,500 شهرک نشین را کشتند.

واشنگتن اعلام کرد که "دولت ایالات متحده مصمم است که اداره امور سرخپوستان آنها کاملاً بر اساس اصول بزرگ عدالت و انسانیت هدایت شود" و به شرطی که معاهدات باید منافع سرزمینی آنها را مورد مذاکره قرار دهند.دولت قبایل قدرتمند را به عنوان کشورهای خارجی در نظر می گرفت و واشنگتن حتی یک چپق صلح دود کرد و با آنها در خانه رئیس جمهور در فیلادلفیا شراب نوشید.او تلاش های زیادی برای آشتی دادن آنها انجام داد؛ او کشتن مردم بومی را با کشتن سفیدپوستان یکی دانست و به دنبال ادغام آنها با فرهنگ اروپایی آمریکایی بود.

در جنوب غربی، مذاکرات بین کمیسران فدرال و قبایل هندی حمله کننده به دنبال تلافی شکست خورد.واشنگتن الکساندر مک‌گیلیوری، رئیس کریک و 24 تن از رهبران ارشد را به نیویورک دعوت کرد تا در مورد یک معاهده مذاکره کنند و با آنها مانند مقامات خارجی رفتار کرد.ناکس و مک گیلیوری در 7 آگوست 1790 معاهده نیویورک را منعقد کردند که به قبایل لوازم کشاورزی و مک گیلیوری درجه سرتیپ و حقوق سالانه 1,200 دلار معادل 29,573 دلار در سال 2023 را در اختیار قبایل قرار داد.

در سال 1790، واشنگتن سرتیپ جوزیا هارمار را برای آرام کردن قبایل شمال غربی فرستاد، اما لاک پشت کوچولو دو بار او را شکست داد و او را مجبور به عقب نشینی کرد.کنفدراسیون قبایل شمال غربی از تاکتیک های چریکی استفاده می کرد و نیروی مؤثری در برابر ارتش کم سرنشین آمریکایی بود.واشنگتن در سال 1791، سرلشکر آرتور سنت کلر را از فورت واشنگتن برای بازگرداندن صلح در قلمرو اعزام کرد. در 4 نوامبر، نیروهای سنت کلر در کمین قرار گرفتند و به شدت توسط نیروهای قبیله ای با بازماندگان کمی شکست خوردند.

واشنگتن آنتونی وین قهرمان جنگ انقلابی را جایگزین سنت کلیر رسوا کرد.از سال 1792 تا 1793، وین به سربازان خود در مورد تاکتیک های جنگی بومیان آمریکا دستور داد و نظم و انضباط را که در دوران سنت کلر وجود نداشت، القا کرد.در آگوست 1794، واشنگتن وین را با اختیار به قلمرو قبیله فرستاد تا آنها را با سوزاندن روستاها و محصولاتشان در دره ماومی بیرون کند.در 24 آگوست، ارتش آمریکا کنفدراسیون شمال غربی را در نبرد Fallen Timbers شکست داد و معاهده گرین ویل در اوت 1795 دو سوم کشور اوهایو را برای اسکان آمریکایی ها باز کرد.

دوره دوم

واشنگتن در ابتدا قصد داشت پس از اولین دوره ریاست جمهوری خود بازنشسته شود، در حالی که از قدرت خسته شده بود و وضعیت سلامتی خوبی نداشت.پس از پرداختن به درگیری های درون کابینه خود و با منتقدان حزبی، او شور و اشتیاق کمی برای دوره دوم نشان داد، در حالی که مارتا نیز از او خواست نامزد نشود.جورج آگوستین واشنگتن، برادرزاده واشنگتن، که در غیاب او مانت ورنون را مدیریت می کرد، به شدت بیمار بود و این امر تمایل واشنگتن را برای بازنشستگی بیشتر کرد.

با این حال، بسیاری از او خواستند که برای دور دوم نامزد شود.مدیسون به او گفت که غیبت او تنها به تشدید شکاف سیاسی خطرناک در کابینه و مجلس اجازه می دهد.جفرسون همچنین از او خواست که بازنشسته نشود، موافقت کرد که حملات خود را به همیلتون کنار بگذارد، و اظهار داشت که اگر واشنگتن بازنشسته شود، او نیز بازنشسته خواهد شد.همیلتون اظهار داشت که غیبت واشنگتن "بزرگترین شر" برای کشور خواهد بود.با نزدیک شدن به انتخابات 1792، واشنگتن تسلیم شد و پذیرفت که نامزد شود.

در 13 فوریه 1793، کالج انتخاباتی به اتفاق آرا مجدداً رئیس جمهور واشنگتن و جان آدامز را به عنوان معاون رئیس جمهور با 77 رأی موافق در برابر 50 رأی انتخاب کردند.وی در 4 مارس 1793 در سالن کنگره سنا در فیلادلفیا توسط قاضی ویلیام کوشینگ سوگند یاد کرد.پس از آن، واشنگتن یک سخنرانی کوتاه قبل از بازنشستگی بلافاصله در خانه رئیس جمهور ارائه کرد.

در 22 آوریل 1793، زمانی که جنگ های انقلابی فرانسه آغاز شد، واشنگتن اعلامیه ای صادر کرد که بی طرفی آمریکا را اعلام کرد.او مصمم بود «رفتار دوستانه و بی‌طرفانه در قبال قدرت‌های متخاصم» را دنبال کند و در عین حال به آمریکایی‌ها هشدار داد که در درگیری مداخله نکنند.اگرچه واشنگتن دولت انقلابی فرانسه را به رسمیت شناخت، اما در نهایت از وزیر فرانسه در ایالات متحده ادمون-شارل ژونه خواست که به خاطر ماجرای شهروند ژنت فراخوانده شود.ژونه یک مزاحم دیپلماتیک بود که آشکارا با سیاست بی طرفی واشنگتن خصومت داشت.او چهار کشتی آمریکایی را به عنوان خصوصی تهیه کرد تا به نیروهای اسپانیایی (متحدان بریتانیا) در فلوریدا حمله کند و در عین حال شبه نظامیان را برای حمله به دیگر دارایی های بریتانیا سازماندهی کرد.با این حال، تلاش های او نتوانست ایالات متحده را به درگیری بکشاند.

در 31 ژوئیه 1793، جفرسون استعفای خود را از کابینه ارائه کرد.همیلتون که خواستار درآمد بیشتر برای خانواده اش بود، در ژانویه 1795 از سمت خود استعفا داد و الیور ولکات جونیور جایگزین او شد. در حالی که رابطه او با واشنگتن دوستانه باقی می ماند، روابط واشنگتن با وزیر جنگش هنری ناکس پس از شایعاتی مبنی بر سود بردن ناکس بدتر شد.قراردادهای ساخت ناوچه های ایالات متحده که بر اساس قانون دریایی 1794 به منظور مبارزه با دزدان دریایی بربر راه اندازی شده بود، ناکس را مجبور به استعفا کرد.

در ماه‌های پایانی ریاست‌جمهوری او، واشنگتن مورد حمله دشمنان سیاسی و مطبوعات حزبی قرار گرفت که او را به جاه‌طلبی و طمع متهم می‌کردند.او مطبوعات را به عنوان نیروی متفرق کننده و «شیطانی» دروغ ها در نظر گرفت.در پایان دوره دوم ریاست جمهوری خود، واشنگتن به دلایل شخصی و سیاسی، که از حملات شخصی ناامید شده بود، و برای اطمینان از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری واقعاً رقابتی، بازنشسته شد.او خود را ملزم به محدودیت دو دوره ای نمی دانست، اما بازنشستگی او سابقه قابل توجهی ایجاد کرد.

پس از ریاست جمهوری (1797-1799)

بازنشستگی

واشنگتن در مارس 1797 در مانت ورنون بازنشسته شد و زمانی را به مزارع و سایر منافع تجاری خود اختصاص داد.عملیات مزرعه‌های او فقط سود ناچیزی داشت، و زمین‌های او در غرب (پیمونت) تحت حملات سرخ‌پوست‌ها قرار داشت و درآمد کمی داشت و ساکنان آنجا از پرداخت اجاره امتناع می‌کردند.او سعی کرد اینها را بفروشد اما موفق نشد.او حتی فدرالیست متعهدتری شد.او صریحاً از قوانین بیگانه و فتنه حمایت کرد و فدرالیست جان مارشال را متقاعد کرد که برای تضعیف تسلط جفرسونی ها بر ویرجینیا در کنگره شرکت کند.

واشنگتن در دوران بازنشستگی به دلیل تنش با فرانسه بی قرار شد.در ادامه جنگ‌های انقلاب فرانسه، خصوصی‌های فرانسوی در سال 1798 شروع به توقیف کشتی‌های آمریکایی کردند و روابط با فرانسه بدتر شد و به "شبه جنگ" انجامید.واشنگتن به وزیر جنگ جیمز مک‌هنری نامه نوشت و پیشنهاد داد ارتش پرزیدنت آدامز را سازماندهی کند.آدامز در 4 ژوئیه 1798 او را برای یک کمیسیون سپهبد و سمت فرماندهی کل ارتش ها معرفی کرد.واشنگتن از 13 ژوئیه 1798 تا زمان مرگ او 17 ماه بعد به عنوان ژنرال فرمانده خدمت کرد.او در برنامه ریزی برای ارتش موقت شرکت کرد، اما از دخالت در جزئیات اجتناب کرد.به نظر می‌رسد که او در مشاوره دادن به مک‌هنری از افسران بالقوه ارتش، از دموکرات-جمهوری‌خواهان جفرسون جدا می‌شود: «شما می‌توانید به زودی سیاه‌پوستان را از بین ببرید، تا اصول یک دموکرات حرفه‌ای را تغییر دهید؛ و او چیزی را بدون تلاش باقی نمی‌گذارد.برای سرنگونی دولت این کشور.» واشنگتن رهبری فعال ارتش را به همیلتون، یک ژنرال، تفویض کرد.هیچ ارتشی در این دوره به ایالات متحده حمله نکرد و واشنگتن فرماندهی میدانی را بر عهده نگرفت.

واشنگتن به دلیل "نمای جلال دار ثروت و عظمت" معروف در مانت ورنون، ثروتمند بود، اما تقریباً تمام ثروت او به شکل زمین و بردگان بود تا پول نقد آماده.برای تکمیل درآمد خود، او یک کارخانه تقطیر برای تولید قابل توجه ویسکی برپا کرد.او قطعه‌های زمینی را برای تشویق به توسعه در اطراف شهر فدرال جدید که به افتخار او نامگذاری شده بود خریداری کرد و به جای چندین قطعه به سرمایه‌گذاران بزرگ، بخش‌های انفرادی را به سرمایه‌گذاران با درآمد متوسط ​​فروخت، و معتقد بود که آنها به احتمال زیاد متعهد به ایجاد بهبود هستند.

سیاست کاری

جرج واشینگتن از ابتدا مراقب بود تا در روابط کاری با کنگره بنای درستی گذاشته شود، او به قدرت سیاستگذاری که قانون اساسی به کنگره داده بود اعتراضی نکرد اما تصمیم‌گیری در مورد سیاست خارجی به‌طور کلی در اختیار ریاست جمهوری قرار گرفت. زمانیکه انقلاب فرانسه منجر به جنگی بزرگ میان فرانسه و انگلستان شد، واشنگتن نه توصیه‌های توماس جفرسون وزیر امور خارجه‌اش را که طرفدار فرانسه بود پذیرفت و نه پیشنهادهای الکساندر همیلتون وزیر خزانه داری را که طرفدار بریتانیا بود. جرج واشینگتن اصرار داشت تا زمانیکه آمریکا قویتر شود باید موضع بی‌طرف داشته باشد.

زمانیکه نخستین دور ریاست جمهوری واشنگتن رو به پایان بود دو حزب سیاسی در حال شکل گرفتن بودند، او هرگز به‌طور رسمی به فدرالیست‌ها نپیوست اما از برنامه‌های آنان حمایت می‌کرد و الهام بخش آنان بود. در پایان دور دوم ریاست جمهوری اش، جرج واشینگتن خسته از سیاست خود را بازنشسته کرد و از شرکت در سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خودداری کرد. جرج واشینگتن این سیاست عرفی را که ریاست جمهوری حداکثر دو دوره می‌تواند بر سرکار باشد بنا نهاد. او در سخنرانی خداحافظی از هموطنانش خواست تا از تعصبات افراطی حزبی و برتری جویی‌های جغرافیایی دوری جویند. جرج واشینگتن در زمینه سیاست خارجی نیز نسبت به ائتلاف‌های دراز مدت هشدار داد.

ازدواج

در ۶ ژانویه ۱۷۵۹، واشینگتن، در ۲۶ سالگی، با مارتا داندریج کوستیس، بیوه ۲۷ ساله صاحب مزارع ثروتمند دانیل پارک کوستیس ازدواج کرد. این ازدواج در املاک مارتا انجام شد. او باهوش، بخشنده و باتجربه در مدیریت املاک یک گیاهکار بود و این زوج یک ازدواج سعادتمندانه ایجاد کردند. آنها جان پارک کوستیس (جکی) و مارتا پارک (پاتسی) کوسیس، فرزندان ازدواج قبلی او و بعداً نوه‌هایشان النور پارک کوستیس (نلی) و جورج واشنگتن پارک کوستیس (واشی) را بزرگ کردند. تصور می‌شود که درگیری ۱۷۵۱ واشنگتن با آبله، وی را عقیم کرده‌است، اگرچه احتمالاً «مارتا ممکن است در هنگام تولد پاتسی، فرزند آخر خود، آسیب دیده باشد و تولدهای اضافی را غیرممکن کرده باشد.» [۱۹] آنها از این واقعیت که آنها هیچ فرزندی با هم نیست.[۲۰] آنها به کوه ورنون، نزدیک اسکندریه نقل مکان کردند، جایی که او زندگی را به عنوان یک کاشت توتون و گندم آغاز کرد و به عنوان یک شخصیت سیاسی ظاهر شد.[۲۱]

مرگ

در ۱۲ دسامبر سال ۱۷۹۹، واشنگتن مزارع خود را بازرسی کرد. او دیر وقت به خانه بازگشت، اما حاضر به تغییر لباس‌های خیس خود نشد، و نمی‌خواست مهمانان خود را در انتظار نگه دارد. روز بعد او گلو درد داشت اما دوباره در یخبندان و هوای برفی بیرون رفت تا درختان را برای برش مشخص کند. در آن شب، او از احتقان قفسه سینه شکایت کرد، اما هنوز هم شاد بود. روز شنبه، او احساس درد در ناحیه گلو کرد و بنابراین خانواده وی پزشکان جیمز کریک، ریچارد براون و الیشا سی دیک را احضار کردند دکتر براون فکر می‌کرد واشنگتن سست است. دکتر دیک فکر کرد که این بیماری «التهاب شدید گلو» است. آنها روند خونریزی را به تقریباً پنج پا ادامه دادند و اوضاع واشنگتن رو به وخامت گذاشت. واشنگتن به براون و دیک دستور داد که اتاق را ترک کنند. مرگ واشنگتن سریعتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد اتفاق افتاد. به گفته لر، او بین ساعت ۱۰ و ۱۱ شب در آرامش درگذشت. او در زمان مرگ ۶۷ ساله بود کنگره بلافاصله برای روز خبر مرگ واشنگتن به تعویق افتاد و صندلی سخنگو صبح روز بعد به رنگ مشکی پوشانده شد. این تشییع جنازه چهار روز پس از مرگ وی در ۱۸ دسامبر ۱۷۹۹ در کوه ورنون برگزار شد. در این روز زنگ‌های کلیسا در شهرها زنگ زدند، و بسیاری از مکان‌های تجاری بسته شد. مردم در سراسر جهان واشنگتن را تحسین می‌کردند و از مرگ او ناراحت بودند و مراسم یادبودی در شهرهای بزرگ ایالات متحده برگزار شد. مارتا (همسر واشینگتن) به مدت یک سال یک شنل سیاه عزا پوشید[۲۲] جرج واشینگتن کمتر از سه سال دوران بازنشستگی‌اش را در مزرعه شخصی در مانت ورنون گذراند و در ۱۴ دسامبر سال ۱۷۹۹ از عفونت گلو درگذشت. آمریکا ماه‌ها در مرگ جرج واشینگتن سوگوار بود. جرج واشینگتن را سمبل ایالات متحده می‌دانند و بسیاری معتقدند بدون جرج واشینگتن ایالات متحده آمریکا وجود نداشت.[۵]

تصورات اشتباه

مردم تصور می‌کردند جرج واشینگتن دندان چوبی دارد که چنین نبود. دندان مصنوعی او از سرب و دندانهای افتاده خودش و حیوان (شامل دندان‌های اسب و گاو) ساخته شده بود.[۲۳]

نگارخانه

جستارهای وابسته

یادداشت‌ها

  1. April 6 is when Congress counted the votes of the Electoral College and certified a president. April 30 is when Washington was sworn in.[۱]
  2. Thirty years later, Washington reflected "that so young and inexperienced a person should have been employed".[۱۶]

پانویس

  1. Ferling 2009، p. 274; Taylor 2016، pp. ۳۹۵, ۴۹۴.
  2. Randall 1997, p. 303.
  3. Mackey, Albert G. (November 4, 1852). "Washington as a Freemason". Charleston, SC: Phoenixmasonry Masonic Museum and Library. Retrieved 2010-02-17.
  4. "History". Alexandria-Washington Lodge No. 22, A.F. & A.M. Archived from the original on 7 January 2012. Retrieved 2011-12-28.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ «جورج واشینگتن نخستین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا». voanews.com. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ آوریل ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۳ مه ۲۰۱۲.
  6. «Coe, Alexis (June 20, 2020). "The Father of the Nation, George Washington Was Also a Doting Dad to His Family". Smithsonian».
  7. "A Decision to Free His Slaves". George Washington's Mount Vernon (به انگلیسی). Retrieved 2022-01-17.
  8. «"slave, Abram (at Pamocra; New Kent County, Va.)". financial.gwpapers.org. Retrieved August 24, 2021». financial.gwpapers.org. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۷.
  9. "First in War, First in Peace, and First in the Hearts of His Countrymen". George Washington's Mount Vernon (به انگلیسی). Retrieved 2022-01-17.
  10. Chernow 2010، pp. 6–10; Ferling 1988، pp. ۴–۵.
  11. Fitzpatrick 1936، v. 19, p. 510; Chernow 2010، pp. ۲۲–۲۳.
  12. Chernow 2010, p. 24.
  13. Flexner 1974, p. 8.
  14. Chernow 2010, pp. 26, 98.
  15. Anderson 2007، pp. 31–32; Chernow 2010، pp. ۲۶–۲۷, ۳۱.
  16. Randall 1997، p. 74; Chernow 2010، pp. ۲۶–۲۷, ۳۱.
  17. Fitzpatrick 1936، 19, pp. 510–511; Ferling 2009، pp. ۱۵–۱۸.
  18. ویکی‌پدیا انگلیسی
  19. Chernow 2010, p. 103.
  20. Chernow 2010; Flexner 1974، pp. ۴۲–۴۳.
  21. Chernow 2010، pp. 97–98; Fischer 2004، p. ۱۴.
  22. چرنو 2010، صص. 806-10؛ مورنس 1999، صص 1845-1849
  23. "Washington's False Teeth Not Wooden". MSNBC. January 27, 2005. Retrieved August 29, 2009.

منابع

  • سعید درودی (بهار ۱۳۷۳)، «شخصیت‌های مهم تاریخ جهان»، اطلاعات عمومی سخن، انتشارات سخن، ص. ۷۱–۲۷۰

پیوند به بیرون