یادگار بزرگمهر
یادگار بزرگمهر یا پندنامهٔ بزرگمهر بُختگان اندرزنامهای است که از بزرگمهر بختگان، وزیر دانای انوشیروان به جای ماندهاست. متن با مقدمهای در معرفی بزرگمهر از زبان خود او آغاز میگردد که در آن میآورد که این رساله را به فرمان خسرو انوشیروان تألیف کرده و در گنج شاهی نهادهاست که بتواند موجب بهبود فرهنگ کسانی باشد که شایستگی پذیرش آن را دارند. سپس شرحی در بیدوامی امور گیتی و ثبات و دوام پارسایی و کارهای نیک میآورد و متذکر میشود که خود او پیوسته در پرداختن به پارسایی و پرهیز از گناه کوشا بودهاست. اندرزها به صورت سؤال و جواب است سؤالها را مؤلف خود طرح میکند و خود به آن پاسخ میگوید. در این اندرزنامه فضائل و متشابهات آنها، به برادران دروغین مصطلح شدهاند مثلاً رادی یا بخشندگی فضیلت است ولی اسراف که متشابه یا برادر دروغین آن است، رذیله بهشمار میرود. بعضی از اندرزهای این مجموعه از نوع اندرزهای اخلاقی تجربی و بعضی از نوع اندرزهای دینی زرتشتی است و در آنها اصطلاحات دینی زرتشتی به کاررفتهاست. این اندرزنامه در دوران اسلامی نیز از شهرت و اهمیت برخوردار بودهاست. و ترجمهٔ بیشتر بخشهای آن به عربی در جاودان خرد آمدهاست. این اندرزنامه به فارسی ترجمه شدهاست.[۱]
درونمایه این کتاب در حدود ۲۶۳ پند و اندرز است. با مقایسه متن یادگار بزرگمهر با گفتاری از شاهنامه فردوسی به نام «پند دادن بوزرجمهر نوشینروان را» میتوان بدین نکته پی برد که این متن پهلوی یکی از منابع شاهنامه بوده و آن را فردوسی خود یا مهربانِ سرای او از پهلوی ترجمه کردهاست.[نیازمند منبع] اگرچه در همه جا و در همه واژهها این دو متن تطبیق کامل ندارند ولی باز تقریباً همه اندرزها و مضمونها (با اندک اختلافی) با همان نظم و ترتیب متن پهلوی در شاهنامه نیز آمدهاست.
در ترجمه و نظم این متن پارسی میانه، بایستی فردوسی رنج فراوانی برده باشد زیرا در پایان این گفتار میگوید:
سپاس از خداوند خورشید و ماه | که رَستم ز بوزرجمهر و ز شاه | |
چون این کار دلگیرت آمد بهبُن | ز شطرنج باید که رانم سَخُن |
یادگار بزرگمهر جزو متون پهلوی چاپ جاماسپجی دستور مینوچهر جی جاماسپ-اسانا است.[نیازمند منبع]
پانویس
ویرایش- ↑ تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص ۱۸۵
منابع
ویرایش- تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷5
- نوابی، ماهیار، مجموعه مقالات، جلد ۱، مؤسسه آسیایی دانشگاه پهلوی شیراز، ۲۵۳۵ شاهنشاهی/۱۹۷۶ میلادی. ص ۴۰۷.