پرش به محتوا

ایل ساکی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش مصطفی ستاری (بحث) به آخرین تغییری که Meysam انجام داده بود واگردانده شد
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برخی خطوط با فاصله آغاز شده‌اند افزودن القاب
خط ۱: خط ۱:
'''ایل ساکی''' یکی از ایل‌های [[لر]] ساکن [[لرستان]] و [[خوزستان]] است که پس از کشته شده [[حسین‌خان ساکی]] رئیس ایل در اوایل حکومت قاجارها فروپاشید و هم اکنون یکی از طایفه‌های [[سگوند|ایل سگوند]] محسوب می‌شود.<ref name=tarikh>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =چگنی | نام =فرهاد | پیوند نویسنده = | عنوان =ایل سگوند، نام و تاریخ آن | ترجمه = | جلد = | سال =۱۳۷۸ | ناشر =کیهان فرهنگی |مکان = | شابک = | صفحه =۶۶، ۶۷[http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/18725?sta=%D8%B3%DA%AF%D9%88%D9%86%D8%AF پایگاه مجلات تخصصی نور] | پیوند = | تاریخ بازبینی =۱۳ مارس ۲۰۱۳}}</ref>
'''ایل ساکی''' یکی از ایل‌های [[لر]] ساکن [[لرستان]] و [[خوزستان]] است که پس از کشته شده [[حسین‌خان ساکی از والیان لرستان]] رئیس ایل در اوایل حکومت قاجارها فروپاشید و هم اکنون به اشتباه یکی از طایفه‌های [[سگوند|ایل سگوند]] محسوب می‌شود.<ref name=tarikh>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =چگنی | نام =فرهاد | پیوند نویسنده = | عنوان =ایل سگوند، نام و تاریخ آن | ترجمه = | جلد = | سال =۱۳۷۸ | ناشر =کیهان فرهنگی |مکان = | شابک = | صفحه =۶۶، ۶۷[http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/18725?sta=%D8%B3%DA%AF%D9%88%D9%86%D8%AF پایگاه مجلات تخصصی نور] | پیوند = | تاریخ بازبینی =۱۳ مارس ۲۰۱۳}}</ref>


==تاریخ==
==تاریخ==
رياست قبيله ساكي در دوره تيمور لنگ با امير جلال الدين حسن بوده است . از آنجايي كه قبيله ساكي در آن زمان در شمال خوزستان سكونت داشتند ، وي(حسن ساكي) در يورش تيمور لنگ به مناطق لُرنشين(لُربزرگ و لُركوچك) از هم پيمانان اتابك افراسياب حاكم لُربزرگ (بختياري) محسوب مي شد . امير حسن ساكي به خواسته هاي فرستادگان اُمراي تيمور تن در نداد و حاضر به ياري دادن سپاه تيمور نشد و بر خلاف ميل آنها به ياري اتابك افراسياب شتافت و در نتيجه جنگ و جدال هاي فراوان كه شرح كامل آنها در تاريخ هاي متعددي از جمله كتاب خاطرات تيمور لنگ با عنوان «منم تيمور جهانگشا» آمده و از نوشتن آن پرهيز مي شود ، اتابك افراسياب و هم پيمانانش شكست مي خورند . جلال الدين حسن ساكي نيز در لُرستان متواري مي شود اما عاقبت در خرم آباد دستگير مي شود و او را در همان جا به بند مي كشند . پس از مدتي او را از خرم آباد به دزفول مي برند و عليرغم پا در مياني برخي افراد سرشناس لُرستان و خوزستان وي را در آنجا (دزفول) به قتل مي رسانند.<ref>کتاب ایل پاپی-شجره نامه خانوادگی ایل ساکی</ref><ref>علی محمد ساکی-تاریخ نویس لر</ref>
پیش از ایل‌های میر، جودکی و قلاوند و تا دوره [[قاجاریان|حکومت قاجارها]] منطقه بالاگریوه جزئی از سکونتگاه ایل ساکی بود. [[سگوند|سگوندها]] به عنوان جرئی از [[باجلان|باجلوندها]] به همراه [[بیرانوند|بیرانوندها]] از جمله ایل‌های لرستان بودند که در شکل گیری [[زندیان|حکومت زندیان]]، به [[کریم‌خان زند]] کمک کرده و همراه وی به [[شیراز]] رفتند اما پس از انقراض سلسله زندیه به لرستان برگشتند.<ref name=tarikh/>{{سخ}}

پس از بازگشت سگوندها از شیراز، این ایل با ایل‌های میر، جودکی و قلاوند متحد شده و علیه ساکی‌ها برای تصرف منطقه بالاگریوه به نبرد پرداخت که نتیجه آن کشته شدن حسین‌خان ساکی رئیس ایل ساکی و تصرف بالاگریوه توسط ایل سگوند بود.<ref name=tarikh/> پس از این شکست ساکی‌ها در لرستان و خوزستان پراکنده شده و بخشی از آنها به عنوان یکی از طوایف سگوند در آمدند.<ref name=tarikh/>
پس از قتل امير حسن بنا به سوابق آشنايي كه اميرزاده ميرانشاه فرزند تيمور با يكي از فرزندان امير حسن به نام امير تاج الدين محمود ساكي داشت ، رياست بخشي از لُرستان و خوزستان را به وي سپرد . دوره حكومت امير محمود حاوي داستان ها و گفتني هاي زيادي مي باشد كه ذكر آنها را به مجال ديگري گذاشته ايم .

يكي ديگر از منابعي كه در اين دوره از ساكي نامبرده است نوشته هاي حافظ ابرو در كتاب زبده التواريخ است . اين كتاب كه بيشتر حوادث و كشمكش هاي پس از تيمور را به تصوير كشيده در بيان وقايع سال 810 هـ ق به يكي از بزرگان قبيله ساكي اشاره دارد . ظاهراً امير يوسف نامي از اُمراي به نام در آن روزگار در اين سال (810 هـ ق ) مورد خشم اميرزاده ابابكر بن ميرانشاه بن تيمور گوركاني قرار مي گيرد كه پس از فراز و نشيب هاي متعدد پناه به امير محمود ساكي مي آورد تا بتواند سپاهي گرد آورد و به امير زاده ابابكر يورش برد .

حافظ ابرو در اين باره مي نويسد :« و امير يوسف سلطان معتصم را كه پسر زين العابدين بن سلطان ابوالفوارس جلال الدين شاه شجاع بن امير مبارزالدين محمد مظفر بود ، از دختر سلطان معزالدين اويس بهادرخان بن امير شيخ حسن ، و او در زماني كه حضرت صاحب قراني آن ممالك را مسخر فرمود ، او به جانب شام گريخته بود و بعد از وفات حضرت [صاحب] قراني ،ديگر باره به تطميع جماعتي از افراد الناس به خوزستان آمد و با شيخ زاده كه داروغاي حويزه بود ، او را مصافي واقع شد و شكست يافته از آنجا پناه به امير[محمود] ساكي كه از مشاهير احشام لُر دودانگه بود ، برد و بار ديگر غلبه سوار و پياده جمع كرده بر سر دزفول آمد ». ( ن ك : زبده التواريخ ، حافظ ابرو ص 223-224 )

آنچه از نوشته هاي بالا مي توان نتيجه گرفت اين است كه ايل ساكي در دوره حكومت گوركانيان بر ايران از ايلات مهم اين سرزمين به شمار مي رفته است . از اين دوره به بعد تا حكومت صفويه اطلاعات اندكي درباره ساكي در دست داريم . اما نگارنده اميدوار است روزي براساس منابع نوشتاري خطي و پژوهش هايي كه افراد خارجي انجام داده اند و هنوز زمينه اي براي تصحيح و ترجمه آنها صورت نگرفته ، اين خلاء تاريخي نيز برطرف شود .

در دوره هاي مختلف حكومت صفويه افراد مشهوري از اين ايل از خود نامي به جا گذاشته اند . البته غير از اين افراد كسان ديگري هم صاحب نام بوده اند كه در حافظه كهنسالان ايل نام آنها فراموش گشته اند .

شيرمحمدسلطان مشهور به آشير سلطان ، رشيد سلطان ، شيخ علي سلطان و نجف سلطان از مشهور ترين بزرگان ايل ساكي در آن روزگار بودند كه در فتوحات و نبردهاي متعدد هندوستان ، افغانستان ، چالدران و سركوبي برخي عشاير متمرد ايران در صفوف اول سپاه صفوي قرار داشتند .

در دوره نادرشاه افشار ، افراد زيادي از ايل ساكي همواره در ركاب وي به كشور گشايي و برقراري نظم در ايران پرداخته اند كه مهمترين آنها '''نجف سلطان''' ، '''زكي خان''' ، '''سردارخان''' ، '''سالارخان''' و... مي باشند .

نجف سلطان و زكي خان در سركوبي شورش خاندان مشعشعي و ديگر اعراب حامي آنها در خوزستان نقش به سزاي داشتند . سابقاً سيد محمد مشعشعي و پسرش سيد علي مشعشعي در خوزستان دعوي مهدويت و خدايي گري داشتند و همواره يكي از خطر هاي بزرگ براي دولت صفوي و افشار محسوب مي شدند . نادر دانست كه راهي جز سركوبي آنها ندارد و در نتيجه شخصاً با جماعتي از لُرستان به هويزه مركز حكمراني خاندان مشعشعي يورش برد و آنها را شكست داد .

پس از سركوبي اين خاندان مقتدر و نيرومند به دستور شاه افشار ، زكي خان و حدود يكصد خانوار از ايل ساكي در جهت برقراري نظم و جلوگيري از تعدي اين خاندان براي هميشه در آنجا ماندگار شدند . طايفه كنوني ساكي در جنوب و غرب خوزستان بازماندگان اين يكصد خانوار ايل ساكي لُرستان هستند و همچنين آقاي حاج شيخ عاشور(قاسم) ساكي از بيت سنيبل (تيره سبعين) از نسل زكي خان است كه در حال حاضر در هويزه ساكن مي باشد .

سردار خان ساكي نيز در لشكر كشي هاي نادر به سرزمين هاي شمال ايران وي را همراهي مي كرده است و بنا به دستور نادر نامبرده نيز در سرزمين گرجستان ماندگار شده است . احمدبيك متخلص به «اخترگرجي» و محمدباقربيك متخلص به «نشاطي گرجي» فرزندان فرامرزبيك ساكي از شاعران و تذكره نويسان مشهور در دوره زنديه و قاجاريه از نسل همين سردار خان مي باشند .

سالارخان نيز در نظم و امنيت محدوده لُرستان تلاش هاي فراواني كرده و همواره يكي از حاميان دولت افشار بوده و دربرخي لشكركشي ها ، سپاه نادر را همراهي مي كرده است .

رياست ايل ساكي در حكومت زنديه با رضاقلي خان ، عباسقلي خان ، عليرضا خان بوده و علاوه بر اين افراد ، كسان ديگري چون طهماسب خان ، شهبازخان ، ميرزاعلي بيك و... نيز داراي نفوذ قابل توجهي در لُرستان بودند .

ايل ساكي تا مادامي كه زنديه بر ايران حكومت مي كرده از مهمترين پشتيبانان آن دودمان محسوب مي شدند . بر اساس اين ارتباط تنگاتنگ با حكومت زنديه در زمان رضاقلي خان و برادرش عليرضاخان ساكي تعداد زيادي از جوانان ايل ساكي جهت كسب علم به شيراز عزيمت مي كنند . از نمونه اين افراد مي توان به مرحوم هادي بيك ساكي(متخلص به شايق لُرستاني) فرزند رضاقلي خان اشاره كرد .

پس از مرگ عليرضاخان طي حكمي ميرفلاح خان داماد رضاقلي خان عهده دار رياست ايل ساكي گرديد. مقر حكومتش نيز در آبستان خرم آباد بود. امروزه از آثار قلعه وي فقط يك تپه باستاني به جا مانده كه به تپه ميرفلاح مشهور است . اين تپه در منطقه ميل ميلك آبستان در كنار جاده سراسري خرم آباد به بروجرد از آثار باستاني لُرستان محسوب مي شود .

اما دير زماني نگذشت كه ميرفلاح خان نيز از سوي دولت وقت مأمور سركوبي شورش اعراب بني طُرف گرديد و پس از اندك زماني درگذشت . با مرگ وي ، طي فرماني حسين خان فرزند رضاقلي خان در نهايت شجاعت ، درايت و سخاوت به رهبري ايل ساكي تعيين گرديد.

دوره حكومت حسين خان بر ايل ساكي مقارن با آخرين روزهاي حكومت زنديه بوده و از آنجايي كه پدرش (رضاقلي خان) و عمويش (عليرضاخان) از مهمترين حاميان دولت زنديه بودند و همچنين برادرش هادي بيك (شايق) يكي از صميمي ترين دوستان نوجواني و جواني لطفعلي خان زند محسوب مي شد ، رياست بخش مهمي از لُرستان پيشكوه يعني بالاگريوه را به وي سپردند .

حسين خان ساكي در همين ايام به واسطه درايت در انجام نظم و امنيت محدوده لُرستان ملقب به « ناظم الامراء لُرستان » گرديد.

حسين خان نزديك بر چهار دهه بر بخش خاوري لُرستان حكمراني كرد و حوزه حكومتي او از دشت لُور و قيلاب (كوه تنگوان) در شمال انديمشك تا گردنه رازان(در مسير خرم آباد به بروجرد) بود . وي بر بالاي گردنه ي رازان ديواري به عنوان مرز حوزه ي فرمانروايي خود بنا نهاد كه آثار آن هنوز نيز پا برجاست.

ناظم الامراء مردي مقتدر و بخشنده بود و به آباداني و امنيت توجه زيادي داشت . چنانچه در زمان اقتدارش كسي را ياراي دزدي و راهزني نبود . تجار و بازرگانان ساير شهرها به راحتي با مردم لُرستان داد وستد مي كردند . با راهزنان تا سر حد امكان مدارا مي كرد و نهايتاً به جهت برقراري امنيت و آسايش بيشتر مردم ، آنها را با فجيح ترين وضع مجازات مي كرد تا عبرت سايرين گردند .

حسين خان ساكي در زمان اقتدارش منشأ بزرگترين خدمات به مردم لُرستان گرديد . تلاش در جهت كوتاه كردن دست خاندان والي از لُرستان پيشكوه(لُرستان فعلي) و منحصر كردن آنها به حكومت پشتكوه (ايلام كنوني)در زمان آقامحمدخان قاجار به جهت ظلم و تعدي اين خاندان به برخي طوايف لُرستان ، ساختن اولين حمام عمومي براي مردم خرم آباد كه تا آن زمان از چنين نعمتي محروم بودند ، ساختن چندين پُل و ابنيه به جهت رفاه هرچه بيشتر مردم ، داير كردن ده ها مكتب خانه در سراسر لُرستان در مسير سواد آموزي و... از نمونه هاي بارز اين خدمات مي باشند .

ناظم الامراء با فتحعلي شاه قاجار و فرزندانش ارتباط تنگاتنگي داشت . از مهمترين شاهزادگان قاجار ، محمدعلي ميرزا دولتشاه (فرزند اول شاه) ، عباس ميرزا (فرزند دوم و وليعهد شاه) ، محمود ميرزا (فرزند پانزدهم شاه ) از دوستان نزديك وي محسوب مي شدند .

محمد علي ميرزا دولتشاه بيشتر گردش ها و لشكركشي هاي خود را در كشور با وي (حسين خان) مي گذراند و از روزي كه به نصيحت آقامحمدخان به فتحعلي شاه ، توسط پدرش عليرغم استحقاق وليعهد شدن از اين پست محروم گشته ، به دنبال بيعت از سران عشاير بود تا شايد روزي به پشتوانه اين قبايل بتواند تاج و تخت ايران را به دست گيرد .

دولتشاه در وعده هايش به برخي از اين خوانين از جمله حسين خان ساكي ، حسن خان والي ، اسدخان بهداروند از رؤساي ايل جليله بختياري و برخي خوانين كرمانشاه و كردستان پست هاي مهم دربار را هم بخشيده بود و در ديدارهايش ، آنها را با نام وزير، سپهسالار لشكر و... مورد خطاب قرار مي داد . اما در اين آرزو بود كه اجل مهلتش نداد و پيش از مرگ پدر با همه آرزوهايش بدرود حيات گفت .

ناظم الامراء در ايام دوستي با شاهزاده قاجار به جهت استحكام پايه قدرت خود ، صفيه سلطان دختر محمدعلي ميرزا را براي فرزندش كريم خان ساكي به زني گرفت وهمچنين پس از مرگ دولتشاه با كسب اجازه از فرزندان وي ، همسرش جواهرخانم كه دختر يكي از خوانين بختياري بود را به نكاح خود درآورد .

ايل ساكي در جريان جنگ هاي چندساله ايران و روس به فرماندهي عباس ميرزا، بزرگمرد تاريخ قاجار سال ها در كنار وي در سنگرهاي دفاع از ميهن دوشادوش پيران دانا و جوانان غيور ايران زمين عَلم غيرت برافراشتند و تعداد زيادي از اين ايل در اين جنگ ها كشته و زخمي شدند .

در سال هاي حكومت شاهزاده محمود ميرزا در لُرستان حسين خان به اوج عظمت و شكوه خود رسيده بود و در آن زمان بدون شك يكي از نيرومندترين خوانين در غرب و جنوب ايران به شمار مي رفت . لذا به جهت تقويت حوزه حكومتي محمود ميرزا دست تعدي به محدوده حكومت شاهزاده محمد تقي ميرزا حسام السلطنه(فرزند هفتم فتحعلي شاه) انداخت. حسام السلطنه كه از تعديات ناظم الامراء به ستوه آمده بود متوسل به دربار شد و پدر را از خطر قدرتمندي برادرش محمود ميرزا و رهبر ايل ساكي آگاه نمود و يادآوري كرد كه اين مرد (حسين خان ساكي) همان كسي است كه سالها در خلوتگه انديشه دولتشاه فقيد وي را تحريك به گرفتن تاج و تخت ايران نمود .

شاه ايران از سخنان مفسدان جاه طلب به انديشه نشست و فرمان به قتل حسين خان و تجزيه ايل ساكي داد و ديري نپاييد كه شاهزاده حسام السلطنه پس از متقاعد كردن پدر براي عملي كردن نقشه هايش به مقر حكومتش در بروجرد وارد شد و طي روزها رايزني با سران عشاير لُرستان ، بالاخره عده اي از اشرار و قطاع الطريق كه سالها از ترس نظم حسين خاني در كوه ها متواري بودند را به بروجرد فرا خواند و نقشه شوم ترور ناظم الامراء را به آنها ديكته نمود . اين افراد در مسير گردنه مورت از ارتفاعات كوه كيالان در لُرستان به كمين نشستند و به محض ورود با تفنگ هايي كه توسط حسام السلطنه در اختيارشان قرار گرفته بود در يك اقدام ناجوانمردانه او را به قتل رساندند.

پس از اين اقدام شاهزاده حسام السلطنه موقع را مغتنم شمرده و با لشكري بالغ بر چهارده هزار مرد جنگي از جماعت لُر و بختياري عزم حمله به لُرستان كرد . شاهزاده محمودميرزا نيز در مقابل تعدي برادر سپاهي ساز كرد و دو برادر در برابر هم لشكرآرايي كردند . بالاخره پس از زدوخوردهاي پراكنده لشكر محمودميرزا شكست خورد و شاهزاده در قلعه خرم آباد محصور شد . وي در حين محاصره فرصتي يافت تا به سمت نهاوند بگريزد و از آنجا به دستور پدر به تهران احضار شد . شرح كامل اين لشكركشي ها را محمد تقي سپهر (لسان الملك) كاتب وقت فتحعلي شاه كه خود در خرم آباد حضور داشته در كتاب ناسخ التواريخ به طور مفصل نگاشته است .

پس از اين واقعه شاهزاده محمدتقي ميرزا حسام السلطنه به دليل كينه اي كه از حسين خان ساكي در دل داشت اقدام به قتل و عام خوانين و بزرگان ايل ساكي نمود.

وي دستور داد گروه گروه از خانواده هاي ايل ساكي را در ديگر طوايف و حتي شهرها تبعيد كردند . بر اساس كينه توزي برخي شاهزادگان قاجار اساس و بنيان ايل بزرگ و كهن ساكي در لُرستان براي هميشه از هم پاشيده شد و افراد اين ايل زندگي كوچ نشيني را رها كردند و در بيشتر شهرها و روستاهاي لُرستان ، خوزستان ، همدان ، ايلام و... سكونت اختيار نمودند .

'''طوايف و تيره هاي ايل كنوني ساكي در لُرستان و خوزستان'''

هسته اصلي ايل ساكي را چهار طايفه بزرگ با نام هاي بساك يا بساكي، سرچرم ، كليل وند و پارسي تشكيل مي دهند .

از ميان اين چهار طايفه ذكر شده ، طايفه بزرگ بساك به دليل كوچ در چندين قرن پيش كمتر ارتباطي با هسته اصلي ايل در لُرستان دارد . اين طايفه امروزه جزء ايل جمعي ، ايل بزرگ مِيوند (مميوند)از شاخه چهارلنگ بختياري محسوب مي شود .

اما عموم افراد ايل ساكي كه اكنون در لُرستان و شمال خوزستان و حتي در شهرهاي مختلف استان هاي ايلام و همدان زندگي مي كنند ، بعد از تجزيه ايل در سال 1242 هـ ق توسط شاهزاده محمد تقي ميرزا حسام السلطنه همچنان توانسته اند بر نظام ايلياتي خود باقي بمانند امروزه به سه طايفه به نام هاي كليل وند، سرچرم و پارسي شناخته مي شوند .

از درون اين سه طايفه نيز تيره هاي متعددي به وجود آمده كه در اين روزگار بيشتر به نامگذاري هاي جديد شناخته مي شوند . به طور مثال : از درون طايفه پارسي دو تيره به وجود آمده به نام هاي رهداروند و گوران كه اين دو تيره پس از تجزيه ايل به دليل جدايي از هسته اصلي و مهاجرت به ايل ديركوند به نام نياي اصلي خود يعني رهدار و گوران مشهور گشته اند .

دو تيره ديگر ، يعني درتنگي و چناروند نيز به محل هاي زندگي خود يعني دره تنگ و چنار نامگذاري شده اند . تيره لت كله نيز چون كلاه جد بزرگشان در آتش سوخته به اين نام شهرت يافته اند .

تيره گرجي ايل نيز چون حسين خان ساكي رييس ايل ، مقارن ايام زنديه با يك زن گرجستاني ازدواج نموده فرزندان اين زن كه ستاره خانم نام داشته به هوز گرجي يا گرجي هاي ايل معروف شده اند .

ساكي هاي مير نيز كه از چند قرن گذشته تا به امروز پيشوند مير را بر نام هاي خود داشته اند از نوادگان شيخعلي سلطان نامي از طايفه سرچرم هستند كه به دليل رشادت و شجاعت هاي زياد در جنگ هاي دوره صفويه توسط يكي از شاهان صفوي ملقب به ميرشيخعلي سلطان گشته است . همه افراد اين خاندان از گذشته تا كنون در نام هاي خود پيشوند مير دارند .

تيره بابا كه خادمين بقعه متبركه سيدزيبا محمد در منطقه مَميل خرم آباد هستند از احفاد شخصي به نام بابامحمدعالي از طايفه سرچرم مي باشند .

اما ديگر طوايف جدا شده از ايل ساكي در بختياري و جنوب خوزستان نيز به تيره هاي مختلفي تقسيم مي شوند كه عبارتند از :

'''طايفه بزرگ بساك(بساكي):'''

شامل تيره هاي : گرگيوند ، قياسوند ، سيفي ، مزه وند ، پوري، حاجي حاجي ، اتابكي، شهريسوند ، شريف وند ، حيدروند ، تودوي و...

تيره هاي طايفه ساكي در جنوب و غرب خوزستان :

تيره دوراجه متشكل از :دلفيه ، بيت غافل ، بيت ريحان ، و بيت چيخاو .

تيره شيخ علي متشكل از : بيت شيخ علي ، بواريز ، بيت تركي و بيت محمدصبيح.

تيره سبعين متشكل از : بيت سنيبل ، حاج فوييد ، خميس ، وهابي و حاج حسين .

تيره خميس متشكل از : بيت مسكين ، رميض و حاج عيدي .


ساكي ها در نظام ايلي تابع شرايط ويژه خود بودند . درگذشته رزم آوران و سواركاران صاحب نامي به شمار مي رفتند . در پرورش چند نوع از نژاد اسبان مهارت داشتند . هر گروه از اين ايل كه در همسايگي ديگر ايلات و طوايف لُرستان زندگي مي كردند به واسطه شجاعت و درايت و حتي ثروت فراوان از افراد مشهور آن طوايف محسوب مي شدند . بر سفره ي آنان دوست و دشمن مي توانستند در امان باشند .

همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد ساكي ها از گذشته تا كنون منشاء خدمات بزرگي در لُرستان بوده اند . از جمله اين موارد در عصر حاضر مي توان به تفكيك دقيق كليه املاك لُرستان و برطرف كردن عداوت و نزاع هاي ملكي در بين طوايف توسط شادروان حاج علي اكبر محروم ساكي ، نوشتن اولين كتاب تاريخ لُرستان و ساخت زيربناي شهر كنوني خرم آباد توسط شادروان علي محمد ساكي شهردار سابق خرم آباد(در سال هاي 49-56) ، تهيه اولين فهرست آثار باستاني و بررسي جغرافياي تاريخي لُرستان در چندين جلد كتاب ، زنده كردن و رشد دادن موسيقي لُري توسط استاد حميد ايزدپناه فرزند مرحوم ميرزاقاسم ساكي مديركل سابق فرهنگ و هنر استان لُرستان (در سال هاي 46-57)و ده ها مورد ديگر اشاره كرد.

افراد زيادي از اين ايل از گذشته تا امروز در مشاغل مهم دولتي و لشكري در كشور از خود نامي به جا گذاشته اند كه بواسطه خارج بودن از حوصله بحث از ذكر آنها پرهيز مي شود .


==مردم شناسی==
==مردم شناسی==
ساکی‌ها به گویش‌های [[لری بالاگریوه‌ای]] و [[لری خرم‌آبادی]] و [[عربی]] تکلم می کنند<ref>جغرافیای سیاسی کیهان ص ۳۶</ref> و در شهرهای [[اندیمشک]]، [[شوش]]، [[دزفول]] و [[خرم‌آباد]] و [[هویزه]] سکونت دارند.<ref>جغرافیای سیاسی کیهان ص ۶۷</ref>
ساکی‌ها به گویش‌های [[لری بالاگریوه‌ای]] و [[لری خرم‌آبادی]] و [[عربی]] تکلم می کنند<ref>جغرافیای سیاسی کیهان ص ۳۶</ref> و در شهرهای [[اندیمشک]]، [[شوش]]، [[دزفول]] و [[خرم‌آباد]] و [[هویزه]] و[[دورود]] و [[خرم آباد]] و [[پلدختر]] و [[سپیددشت]] سکونت دارند.<ref>جغرافیای سیاسی کیهان ص ۶۷</ref>


===ریشه نام===
===ریشه نام===
برخی معتقدند که ترکیب حروف واژه ساکی دگرگون شده واژه قوم باستانی [[کاسی]] می‌باشد. ساکی‌های خوزستان بر این عقیده‌اند که اصل این ایل از قبیله [[السکاسک]] در یمن است.{{سخ}}
برخی معتقدند که ترکیب حروف واژه ساکی دگرگون شده واژه قوم باستانی [[کاسی]] می‌باشد. ساکی‌های خوزستان بر این عقیده‌اند که اصل این ایل از قبیله [[السکاسک]] در یمن است.{{سخ}}
[[حمدالله مستوفی]] در سال ۷۳۰ هجری قمری می‌نویسد که ساکی‌ها لر نیستند و درباره طوایف [[لرستان]] می نویسد:<ref>تاریخ گزيده ، حمدالله مستوفی ص ۵۵۰- ۵۵۱</ref> {{نقل قول|در مقدمه ذکر لُران و سبب وقوع اسم لُری بر ایشان یاد کرده شد که در کول مانرود بوده‌اند . چون در آن کول مردم بسیار شدند ، هر گروهی به موضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند ، چنانچه سیوانی، جنگرویی، اوتری و هر قبیله‌ای از لُران که درآن مقام نداشتند لُر اصلی نباشند و شعب ایشان بسیار است چنانکه [[کوشکی]]، لنبکی، روزبهانی، ساکی، شادلوی، داودی، عباسی، محمدکاری و گروه جنگروی که امرای لُر کوچک و خلاصه ایشانند از شعبه سلبوری باشند و از شعب دیگران این اقوامند کارند، رزجنگری، فضلویی، شنوندی، الانی، کاه‌کاهی، ورخوارکی، دری، ویراوند، مانکره، واری، امارکی، ابوالعباسی، علی ممایی، کیجایی، خودکی، مدرئی و غیرهم که منشعب شده‌اند.}}
[[حمدالله مستوفی]] در سال ۷۳۰ هجری قمری می‌نویسد که ساکی‌ها لر نیستند و درباره طوایف [[لرستان]] می نویسد:<ref>تاریخ گزيده ، حمدالله مستوفی ص ۵۵۰- ۵۵۱</ref> {{نقل قول|در مقدمه ذکر لُران و سبب وقوع اسم لُری بر ایشان یاد کرده شد که در کول مانرود بوده‌اند . چون در آن کول مردم بسیار شدند ، هر گروهی به موضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند ، چنانچه سیوانی، جنگرویی، اوتری و هر قبیله‌ای از لُران که درآن مقام نداشتند لُر اصلی نباشند و شعب ایشان بسیار است چنانکه [[کوشکی]]، لنبکی، روزبهانی، ساکی، شادلوی، داودی، عباسی، محمدکاری و گروه جنگروی که امرای لُر کوچک و خلاصه ایشانند از شعبه سلبوری باشند و از شعب دیگران این اقوامند کارند، رزجنگری، فضلویی، شنوندی، الانی، کاه‌کاهی، ورخوارکی، دری، ویراوند، مانکره، واری، امارکی، ابوالعباسی، علی ممایی، کیجایی، خودکی، مدرئی و غیرهم که منشعب شده‌اند.}}

==آثار تاریخی==
*« حماحم گپ »اين بنا در مركز شهر خرم آباد در كنار ميدان گپ واقع شده و منسوب به حسين خان ساكي است. احتمال مي رود با بناي پل گپ خرم آباد هم دوره باشدكه در دوره شاه سلطان حسين صفوي بنا شده است. مساحت آن قريب به790 متر مربع مي باشد، به نظر مي رسد در ادوار بعدي نيز تغيراتي در آن لحاظ شده باشد. تزئينات ساده گچبري در رسمي بنديهاي زير گنبدآن وجود دارد و هيچ شواهدي دال بر وجود نقاشي و آهك بري در آن وجود ندارد.
در گذشته آب رساني بنا از چاهي موسوم به گور يا گاورو كه در قسمت تون قرار دارد تامين مي شده و فاضلاب آن از طريق تنبوشه هاي در زير خيابان فردوسي به رودخانه مي ريخته است . در قسمت بينه 2ستون سنگي ودر گرم خانه نيز 4 ستون سنگي وجود دارد، قوسهاي اجرا شده در بنا همگي از نوع شبدري كند مي باشد. اين بنا مربوط به دوره صفويه وبه شماره 2357 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است .

*«تپه میرفلاح»از آثار بجامانده ی قلعه میرفلاح ساکی از بزرگان ایل ساکی می باشد که در منطقه میل میلک آبستان ، کنار جاده خرم آباد به بروجرد واقع است .
*«دیوار مرزی» در فاصله ۳۰کیلومتری شهرستان دورود ،در منطقه گردنه رازان دیواری به عنوان مرز حوزه ی فرمانروایی حسین خان والی ایجاد شده بود که هنوز آثار آن پابرجاست.

=نسبت های خویشاوندی با قاجار=
*ازدواج کریم خان فرزند حسین خان ساکی با صفیه سلطان دختر محمد علی میرزا
*ازدواج حسین خان والی با جواهرخانم همسر فتحعلی شاه( بعداز مرگ ایشان)

==بزرگان ایل ساکی==
*حسین خان ساکی والی لرستان
*اختر گرجی(احمدبیک)
*نشاطی گرجی(محمدباقربیک)
*شایق لرستانی(هادی بیک)
*یوسفعلی میرشکاک(شاعر و نویسنده)
*حمید ایزدپناه(تاریخ نویس)



== طوایف==
== طوایف==

نسخهٔ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۵

ایل ساکی یکی از ایل‌های لر ساکن لرستان و خوزستان است که پس از کشته شده حسین‌خان ساکی از والیان لرستان رئیس ایل در اوایل حکومت قاجارها فروپاشید و هم اکنون به اشتباه یکی از طایفه‌های ایل سگوند محسوب می‌شود.[۱]

تاریخ

رياست قبيله ساكي در دوره تيمور لنگ با امير جلال الدين حسن بوده است . از آنجايي كه قبيله ساكي در آن زمان در شمال خوزستان سكونت داشتند ، وي(حسن ساكي) در يورش تيمور لنگ به مناطق لُرنشين(لُربزرگ و لُركوچك) از هم پيمانان اتابك افراسياب حاكم لُربزرگ (بختياري) محسوب مي شد . امير حسن ساكي به خواسته هاي فرستادگان اُمراي تيمور تن در نداد و حاضر به ياري دادن سپاه تيمور نشد و بر خلاف ميل آنها به ياري اتابك افراسياب شتافت و در نتيجه جنگ و جدال هاي فراوان كه شرح كامل آنها در تاريخ هاي متعددي از جمله كتاب خاطرات تيمور لنگ با عنوان «منم تيمور جهانگشا» آمده و از نوشتن آن پرهيز مي شود ، اتابك افراسياب و هم پيمانانش شكست مي خورند . جلال الدين حسن ساكي نيز در لُرستان متواري مي شود اما عاقبت در خرم آباد دستگير مي شود و او را در همان جا به بند مي كشند . پس از مدتي او را از خرم آباد به دزفول مي برند و عليرغم پا در مياني برخي افراد سرشناس لُرستان و خوزستان وي را در آنجا (دزفول) به قتل مي رسانند.[۲][۳]

پس از قتل امير حسن بنا به سوابق آشنايي كه اميرزاده ميرانشاه فرزند تيمور با يكي از فرزندان امير حسن به نام امير تاج الدين محمود ساكي داشت ، رياست بخشي از لُرستان و خوزستان را به وي سپرد . دوره حكومت امير محمود حاوي داستان ها و گفتني هاي زيادي مي باشد كه ذكر آنها را به مجال ديگري گذاشته ايم .

يكي ديگر از منابعي كه در اين دوره از ساكي نامبرده است نوشته هاي حافظ ابرو در كتاب زبده التواريخ است . اين كتاب كه بيشتر حوادث و كشمكش هاي پس از تيمور را به تصوير كشيده در بيان وقايع سال 810 هـ ق به يكي از بزرگان قبيله ساكي اشاره دارد . ظاهراً امير يوسف نامي از اُمراي به نام در آن روزگار در اين سال (810 هـ ق ) مورد خشم اميرزاده ابابكر بن ميرانشاه بن تيمور گوركاني قرار مي گيرد كه پس از فراز و نشيب هاي متعدد پناه به امير محمود ساكي مي آورد تا بتواند سپاهي گرد آورد و به امير زاده ابابكر يورش برد .

حافظ ابرو در اين باره مي نويسد :« و امير يوسف سلطان معتصم را كه پسر زين العابدين بن سلطان ابوالفوارس جلال الدين شاه شجاع بن امير مبارزالدين محمد مظفر بود ، از دختر سلطان معزالدين اويس بهادرخان بن امير شيخ حسن ، و او در زماني كه حضرت صاحب قراني آن ممالك را مسخر فرمود ، او به جانب شام گريخته بود و بعد از وفات حضرت [صاحب] قراني ،ديگر باره به تطميع جماعتي از افراد الناس به خوزستان آمد و با شيخ زاده كه داروغاي حويزه بود ، او را مصافي واقع شد و شكست يافته از آنجا پناه به امير[محمود] ساكي كه از مشاهير احشام لُر دودانگه بود ، برد و بار ديگر غلبه سوار و پياده جمع كرده بر سر دزفول آمد ». ( ن ك : زبده التواريخ ، حافظ ابرو ص 223-224 )

آنچه از نوشته هاي بالا مي توان نتيجه گرفت اين است كه ايل ساكي در دوره حكومت گوركانيان بر ايران از ايلات مهم اين سرزمين به شمار مي رفته است . از اين دوره به بعد تا حكومت صفويه اطلاعات اندكي درباره ساكي در دست داريم . اما نگارنده اميدوار است روزي براساس منابع نوشتاري خطي و پژوهش هايي كه افراد خارجي انجام داده اند و هنوز زمينه اي براي تصحيح و ترجمه آنها صورت نگرفته ، اين خلاء تاريخي نيز برطرف شود .

در دوره هاي مختلف حكومت صفويه افراد مشهوري از اين ايل از خود نامي به جا گذاشته اند . البته غير از اين افراد كسان ديگري هم صاحب نام بوده اند كه در حافظه كهنسالان ايل نام آنها فراموش گشته اند .

شيرمحمدسلطان مشهور به آشير سلطان ، رشيد سلطان ، شيخ علي سلطان و نجف سلطان از مشهور ترين بزرگان ايل ساكي در آن روزگار بودند كه در فتوحات و نبردهاي متعدد هندوستان ، افغانستان ، چالدران و سركوبي برخي عشاير متمرد ايران در صفوف اول سپاه صفوي قرار داشتند .

در دوره نادرشاه افشار ، افراد زيادي از ايل ساكي همواره در ركاب وي به كشور گشايي و برقراري نظم در ايران پرداخته اند كه مهمترين آنها نجف سلطان ، زكي خان ، سردارخان ، سالارخان و... مي باشند .

نجف سلطان و زكي خان در سركوبي شورش خاندان مشعشعي و ديگر اعراب حامي آنها در خوزستان نقش به سزاي داشتند . سابقاً سيد محمد مشعشعي و پسرش سيد علي مشعشعي در خوزستان دعوي مهدويت و خدايي گري داشتند و همواره يكي از خطر هاي بزرگ براي دولت صفوي و افشار محسوب مي شدند . نادر دانست كه راهي جز سركوبي آنها ندارد و در نتيجه شخصاً با جماعتي از لُرستان به هويزه مركز حكمراني خاندان مشعشعي يورش برد و آنها را شكست داد .

پس از سركوبي اين خاندان مقتدر و نيرومند به دستور شاه افشار ، زكي خان و حدود يكصد خانوار از ايل ساكي در جهت برقراري نظم و جلوگيري از تعدي اين خاندان براي هميشه در آنجا ماندگار شدند . طايفه كنوني ساكي در جنوب و غرب خوزستان بازماندگان اين يكصد خانوار ايل ساكي لُرستان هستند و همچنين آقاي حاج شيخ عاشور(قاسم) ساكي از بيت سنيبل (تيره سبعين) از نسل زكي خان است كه در حال حاضر در هويزه ساكن مي باشد .        

سردار خان ساكي نيز در لشكر كشي هاي نادر به سرزمين هاي شمال ايران وي را همراهي مي كرده است و بنا به دستور نادر نامبرده نيز در سرزمين گرجستان ماندگار شده است . احمدبيك متخلص به «اخترگرجي» و محمدباقربيك متخلص به «نشاطي گرجي» فرزندان فرامرزبيك ساكي از شاعران و تذكره نويسان مشهور در دوره زنديه و قاجاريه از نسل همين سردار خان مي باشند .

سالارخان نيز در نظم و امنيت محدوده لُرستان تلاش هاي فراواني كرده و همواره يكي از حاميان دولت افشار بوده و دربرخي لشكركشي ها ، سپاه نادر را همراهي مي كرده است .

رياست ايل ساكي در حكومت زنديه با رضاقلي خان ، عباسقلي خان ، عليرضا خان بوده و علاوه بر اين افراد ، كسان ديگري چون طهماسب خان ، شهبازخان ، ميرزاعلي بيك و... نيز داراي نفوذ قابل توجهي در لُرستان بودند .

ايل ساكي تا مادامي كه زنديه بر ايران حكومت مي كرده از مهمترين پشتيبانان آن دودمان محسوب مي شدند . بر اساس اين ارتباط تنگاتنگ با حكومت زنديه در زمان رضاقلي خان و برادرش عليرضاخان ساكي تعداد زيادي از جوانان ايل ساكي جهت كسب علم به شيراز عزيمت مي كنند . از نمونه اين افراد مي توان به مرحوم هادي بيك ساكي(متخلص به شايق لُرستاني) فرزند رضاقلي خان اشاره كرد .

پس از مرگ عليرضاخان طي حكمي ميرفلاح خان داماد رضاقلي خان عهده دار رياست ايل ساكي گرديد. مقر حكومتش نيز در آبستان خرم آباد بود. امروزه از آثار قلعه وي فقط يك تپه باستاني به جا مانده كه به تپه ميرفلاح مشهور است . اين تپه در منطقه ميل ميلك آبستان در كنار جاده سراسري خرم آباد به بروجرد از آثار باستاني لُرستان محسوب مي شود .

اما دير زماني نگذشت كه ميرفلاح خان نيز از سوي دولت وقت مأمور سركوبي شورش اعراب بني طُرف گرديد و پس از اندك زماني درگذشت . با مرگ وي ، طي فرماني حسين خان فرزند رضاقلي خان در نهايت شجاعت ، درايت و سخاوت به رهبري ايل ساكي تعيين گرديد.

دوره حكومت حسين خان بر ايل ساكي مقارن با آخرين روزهاي حكومت زنديه بوده و از آنجايي كه پدرش (رضاقلي خان) و عمويش (عليرضاخان) از مهمترين حاميان دولت زنديه بودند و همچنين برادرش هادي بيك (شايق) يكي از صميمي ترين دوستان نوجواني و جواني لطفعلي خان زند محسوب مي شد ، رياست بخش مهمي از لُرستان پيشكوه يعني بالاگريوه را به وي سپردند .

حسين خان ساكي در همين ايام به واسطه درايت در انجام نظم و امنيت محدوده لُرستان ملقب به « ناظم الامراء لُرستان » گرديد.

حسين خان نزديك بر چهار دهه بر بخش خاوري لُرستان حكمراني كرد و حوزه حكومتي او از دشت لُور و قيلاب (كوه تنگوان) در شمال انديمشك تا گردنه رازان(در مسير خرم آباد به بروجرد) بود . وي بر بالاي گردنه ي رازان ديواري به عنوان مرز حوزه ي فرمانروايي خود بنا نهاد كه آثار آن هنوز نيز پا برجاست.

ناظم الامراء مردي مقتدر و بخشنده بود و به آباداني و امنيت توجه زيادي داشت . چنانچه در زمان اقتدارش كسي را ياراي دزدي و راهزني نبود . تجار و بازرگانان ساير شهرها به راحتي با مردم لُرستان داد وستد مي كردند . با راهزنان تا سر حد امكان مدارا مي كرد و نهايتاً به جهت برقراري امنيت و آسايش بيشتر مردم ، آنها را با فجيح ترين وضع مجازات مي كرد تا عبرت سايرين گردند .

حسين خان ساكي در زمان اقتدارش منشأ بزرگترين خدمات به مردم لُرستان گرديد . تلاش در جهت كوتاه كردن دست خاندان والي از لُرستان پيشكوه(لُرستان فعلي) و منحصر كردن آنها به حكومت پشتكوه (ايلام كنوني)در زمان آقامحمدخان قاجار به جهت ظلم و تعدي اين خاندان به برخي طوايف لُرستان ، ساختن اولين حمام عمومي براي مردم خرم آباد كه تا آن زمان از چنين نعمتي محروم بودند ، ساختن چندين پُل و ابنيه به جهت رفاه هرچه بيشتر مردم ، داير كردن ده ها مكتب خانه در سراسر لُرستان در مسير سواد آموزي و... از نمونه هاي بارز اين خدمات مي باشند .

ناظم الامراء با فتحعلي شاه قاجار و فرزندانش ارتباط تنگاتنگي داشت . از مهمترين شاهزادگان قاجار ، محمدعلي ميرزا دولتشاه (فرزند اول شاه) ، عباس ميرزا (فرزند دوم و وليعهد شاه) ، محمود ميرزا (فرزند پانزدهم شاه ) از دوستان نزديك وي محسوب مي شدند .

محمد علي ميرزا دولتشاه بيشتر گردش ها و لشكركشي هاي خود را در كشور با وي (حسين خان) مي گذراند و از روزي كه به نصيحت آقامحمدخان به فتحعلي شاه ، توسط پدرش عليرغم استحقاق وليعهد شدن از اين پست محروم گشته ، به دنبال بيعت از سران عشاير بود تا شايد روزي به پشتوانه اين قبايل بتواند تاج و تخت ايران را به دست گيرد .

دولتشاه در وعده هايش به برخي از اين خوانين از جمله حسين خان ساكي ، حسن خان والي ، اسدخان بهداروند از رؤساي ايل جليله بختياري و برخي خوانين كرمانشاه و كردستان پست هاي مهم دربار را هم بخشيده بود و در ديدارهايش ، آنها را با نام وزير، سپهسالار لشكر و... مورد خطاب قرار مي داد . اما در اين آرزو بود كه اجل مهلتش نداد و پيش از مرگ پدر با همه آرزوهايش بدرود حيات گفت .

ناظم الامراء در ايام دوستي با شاهزاده قاجار به جهت استحكام پايه قدرت خود ، صفيه سلطان دختر محمدعلي ميرزا را براي فرزندش كريم خان ساكي به زني گرفت وهمچنين پس از مرگ دولتشاه با كسب اجازه از فرزندان وي ، همسرش جواهرخانم كه دختر يكي از خوانين بختياري بود را به نكاح خود درآورد .

ايل ساكي در جريان جنگ هاي چندساله ايران و روس به فرماندهي عباس ميرزا، بزرگمرد تاريخ قاجار سال ها در كنار وي در سنگرهاي دفاع از ميهن دوشادوش پيران دانا و جوانان غيور ايران زمين عَلم غيرت برافراشتند و تعداد زيادي از اين ايل در اين جنگ ها كشته و زخمي شدند .

در سال هاي حكومت شاهزاده محمود ميرزا در لُرستان حسين خان به اوج عظمت و شكوه خود رسيده بود و در آن زمان بدون شك يكي از نيرومندترين خوانين در غرب و جنوب ايران به شمار مي رفت . لذا به جهت تقويت حوزه حكومتي محمود ميرزا دست تعدي به محدوده حكومت شاهزاده محمد تقي ميرزا حسام السلطنه(فرزند هفتم فتحعلي شاه) انداخت. حسام السلطنه كه از تعديات ناظم الامراء به ستوه آمده بود متوسل به دربار شد و پدر را از خطر قدرتمندي برادرش محمود ميرزا و رهبر ايل ساكي آگاه نمود و يادآوري كرد كه اين مرد (حسين خان ساكي) همان كسي است كه سالها در خلوتگه انديشه دولتشاه فقيد وي را تحريك به گرفتن تاج و تخت ايران نمود .

شاه ايران از سخنان مفسدان جاه طلب به انديشه نشست و فرمان به قتل حسين خان و تجزيه ايل ساكي داد و ديري نپاييد كه شاهزاده حسام السلطنه پس از متقاعد كردن پدر براي عملي كردن نقشه هايش به مقر حكومتش در بروجرد وارد شد و طي روزها رايزني با سران عشاير لُرستان ، بالاخره عده اي از اشرار و قطاع الطريق كه سالها از ترس نظم حسين خاني در كوه ها متواري بودند را به بروجرد فرا خواند و نقشه شوم ترور ناظم الامراء را به آنها ديكته نمود . اين افراد در مسير گردنه مورت از ارتفاعات كوه كيالان در لُرستان به كمين نشستند و به محض ورود با تفنگ هايي كه توسط حسام السلطنه در اختيارشان قرار گرفته بود در يك اقدام ناجوانمردانه او را به قتل رساندند.

پس از اين اقدام شاهزاده حسام السلطنه موقع را مغتنم شمرده و با لشكري بالغ بر چهارده هزار مرد جنگي از جماعت لُر و بختياري عزم حمله به لُرستان كرد . شاهزاده محمودميرزا نيز در مقابل تعدي برادر سپاهي ساز كرد و دو برادر در برابر هم لشكرآرايي كردند . بالاخره پس از زدوخوردهاي پراكنده لشكر محمودميرزا شكست خورد و شاهزاده در قلعه خرم آباد محصور شد . وي در حين محاصره فرصتي يافت تا به سمت نهاوند بگريزد و از آنجا به دستور پدر به تهران احضار شد . شرح كامل اين لشكركشي ها را محمد تقي سپهر (لسان الملك) كاتب وقت فتحعلي شاه كه خود در خرم آباد حضور داشته در كتاب ناسخ التواريخ به طور مفصل نگاشته است .

پس از اين واقعه شاهزاده محمدتقي ميرزا حسام السلطنه به دليل كينه اي كه از حسين خان ساكي در دل داشت اقدام به قتل و عام خوانين و بزرگان ايل ساكي نمود.

وي دستور داد گروه گروه از خانواده هاي ايل ساكي را در ديگر طوايف و حتي شهرها تبعيد كردند . بر اساس كينه توزي برخي شاهزادگان قاجار اساس و بنيان ايل بزرگ و كهن ساكي در لُرستان براي هميشه از هم پاشيده شد و افراد اين ايل زندگي كوچ نشيني را رها كردند و در بيشتر شهرها و روستاهاي لُرستان ، خوزستان ، همدان ، ايلام و... سكونت اختيار نمودند .


طوايف و تيره هاي ايل كنوني ساكي در لُرستان و خوزستان

هسته اصلي ايل ساكي را چهار طايفه بزرگ با نام هاي بساك يا بساكي، سرچرم ، كليل وند و پارسي تشكيل مي دهند .

از ميان اين چهار طايفه ذكر شده ، طايفه بزرگ بساك به دليل كوچ در چندين قرن پيش كمتر ارتباطي با هسته اصلي ايل در لُرستان دارد . اين طايفه امروزه جزء ايل جمعي ، ايل بزرگ مِيوند (مميوند)از شاخه چهارلنگ بختياري محسوب مي شود .

اما عموم افراد ايل ساكي كه اكنون در لُرستان و شمال خوزستان و حتي در شهرهاي مختلف استان هاي ايلام و همدان زندگي مي كنند ، بعد از تجزيه ايل در سال 1242 هـ ق توسط شاهزاده محمد تقي ميرزا حسام السلطنه همچنان توانسته اند بر نظام ايلياتي خود باقي بمانند امروزه به سه طايفه به نام هاي كليل وند، سرچرم و پارسي شناخته مي شوند .

از درون اين سه طايفه نيز تيره هاي متعددي به وجود آمده كه در اين روزگار بيشتر به نامگذاري هاي جديد شناخته مي شوند . به طور مثال : از درون طايفه پارسي دو تيره به وجود آمده به نام هاي رهداروند و گوران كه اين دو تيره پس از تجزيه ايل به دليل جدايي از هسته اصلي و مهاجرت به ايل ديركوند به نام نياي اصلي خود يعني رهدار و گوران مشهور گشته اند .

دو تيره ديگر ، يعني درتنگي و چناروند نيز به محل هاي زندگي خود يعني دره تنگ و چنار نامگذاري شده اند . تيره لت كله نيز چون كلاه جد بزرگشان در آتش سوخته به اين نام شهرت يافته اند .

تيره گرجي ايل نيز چون حسين خان ساكي رييس ايل ، مقارن ايام زنديه با يك زن گرجستاني ازدواج نموده فرزندان اين زن كه ستاره خانم نام داشته به هوز گرجي يا گرجي هاي ايل معروف شده اند .

ساكي هاي مير نيز كه از چند قرن گذشته تا به امروز پيشوند مير را بر نام هاي خود داشته اند از نوادگان شيخعلي سلطان نامي از طايفه سرچرم هستند كه به دليل رشادت و شجاعت هاي زياد در جنگ هاي دوره صفويه توسط يكي از شاهان صفوي ملقب به ميرشيخعلي سلطان گشته است . همه افراد اين خاندان از گذشته تا كنون در نام هاي خود پيشوند مير دارند .

تيره بابا كه خادمين بقعه متبركه سيدزيبا محمد در منطقه مَميل خرم آباد هستند از احفاد شخصي به نام بابامحمدعالي از طايفه سرچرم مي باشند .

اما ديگر طوايف جدا شده از ايل ساكي در بختياري و جنوب خوزستان نيز به تيره هاي مختلفي تقسيم مي شوند كه عبارتند از :

طايفه بزرگ بساك(بساكي):

شامل تيره هاي : گرگيوند ، قياسوند ، سيفي ، مزه وند ، پوري، حاجي حاجي ، اتابكي، شهريسوند ، شريف وند ، حيدروند ، تودوي و...

تيره هاي طايفه ساكي در جنوب و غرب خوزستان :

تيره دوراجه متشكل از :دلفيه ، بيت غافل ، بيت ريحان ، و بيت چيخاو .

تيره شيخ علي متشكل از : بيت شيخ علي ، بواريز ، بيت تركي و بيت محمدصبيح.

تيره سبعين متشكل از : بيت سنيبل ، حاج فوييد ، خميس ، وهابي و حاج حسين .

تيره خميس متشكل از : بيت مسكين ، رميض و حاج عيدي .


ساكي ها در نظام ايلي تابع شرايط ويژه خود بودند . درگذشته رزم آوران و سواركاران صاحب نامي به شمار مي رفتند . در پرورش چند نوع از نژاد اسبان مهارت داشتند . هر گروه از اين ايل كه در همسايگي ديگر ايلات و طوايف لُرستان زندگي مي كردند به واسطه شجاعت و درايت و حتي ثروت فراوان از افراد مشهور آن طوايف محسوب مي شدند . بر سفره ي آنان دوست و دشمن مي توانستند در امان باشند .

همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد ساكي ها از گذشته تا كنون منشاء خدمات بزرگي در لُرستان بوده اند . از جمله اين موارد در عصر حاضر مي توان به تفكيك دقيق كليه املاك لُرستان و برطرف كردن عداوت و نزاع هاي ملكي در بين طوايف توسط شادروان حاج علي اكبر محروم ساكي ، نوشتن اولين كتاب تاريخ لُرستان و ساخت زيربناي شهر كنوني خرم آباد توسط شادروان علي محمد ساكي شهردار سابق خرم آباد(در سال هاي 49-56) ، تهيه اولين فهرست آثار باستاني و بررسي جغرافياي تاريخي لُرستان در چندين جلد كتاب ، زنده كردن و رشد دادن موسيقي لُري توسط استاد حميد ايزدپناه فرزند مرحوم ميرزاقاسم ساكي مديركل سابق فرهنگ و هنر استان لُرستان (در سال هاي 46-57)و ده ها مورد ديگر اشاره كرد.

افراد زيادي از اين ايل از گذشته تا امروز در مشاغل مهم دولتي و لشكري در كشور از خود نامي به جا گذاشته اند كه بواسطه خارج بودن از حوصله بحث از ذكر آنها پرهيز مي شود .

مردم شناسی

ساکی‌ها به گویش‌های لری بالاگریوه‌ای و لری خرم‌آبادی و عربی تکلم می کنند[۴] و در شهرهای اندیمشک، شوش، دزفول و خرم‌آباد و هویزه ودورود و خرم آباد و پلدختر و سپیددشت سکونت دارند.[۵]

ریشه نام

برخی معتقدند که ترکیب حروف واژه ساکی دگرگون شده واژه قوم باستانی کاسی می‌باشد. ساکی‌های خوزستان بر این عقیده‌اند که اصل این ایل از قبیله السکاسک در یمن است.

حمدالله مستوفی در سال ۷۳۰ هجری قمری می‌نویسد که ساکی‌ها لر نیستند و درباره طوایف لرستان می نویسد:[۶]

در مقدمه ذکر لُران و سبب وقوع اسم لُری بر ایشان یاد کرده شد که در کول مانرود بوده‌اند . چون در آن کول مردم بسیار شدند ، هر گروهی به موضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند ، چنانچه سیوانی، جنگرویی، اوتری و هر قبیله‌ای از لُران که درآن مقام نداشتند لُر اصلی نباشند و شعب ایشان بسیار است چنانکه کوشکی، لنبکی، روزبهانی، ساکی، شادلوی، داودی، عباسی، محمدکاری و گروه جنگروی که امرای لُر کوچک و خلاصه ایشانند از شعبه سلبوری باشند و از شعب دیگران این اقوامند کارند، رزجنگری، فضلویی، شنوندی، الانی، کاه‌کاهی، ورخوارکی، دری، ویراوند، مانکره، واری، امارکی، ابوالعباسی، علی ممایی، کیجایی، خودکی، مدرئی و غیرهم که منشعب شده‌اند.

آثار تاریخی

  • « حماحم گپ »اين بنا در مركز شهر خرم آباد در كنار ميدان گپ واقع شده و منسوب به حسين خان ساكي است. احتمال مي رود با بناي پل گپ خرم آباد هم دوره باشدكه در دوره شاه سلطان حسين صفوي بنا شده است. مساحت آن قريب به790 متر مربع مي باشد، به نظر مي رسد در ادوار بعدي نيز تغيراتي در آن لحاظ شده باشد. تزئينات ساده گچبري در رسمي بنديهاي زير گنبدآن وجود دارد و هيچ شواهدي دال بر وجود نقاشي و آهك بري در آن وجود ندارد.

در گذشته آب رساني بنا از چاهي موسوم به گور يا گاورو كه در قسمت تون قرار دارد تامين مي شده و فاضلاب آن از طريق تنبوشه هاي در زير خيابان فردوسي به رودخانه مي ريخته است . در قسمت بينه 2ستون سنگي ودر گرم خانه نيز 4 ستون سنگي وجود دارد، قوسهاي اجرا شده در بنا همگي از نوع شبدري كند مي باشد. اين بنا مربوط به دوره صفويه وبه شماره 2357 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است .

  • «تپه میرفلاح»از آثار بجامانده ی قلعه میرفلاح ساکی از بزرگان ایل ساکی می باشد که در منطقه میل میلک آبستان ، کنار جاده خرم آباد به بروجرد واقع است .
  • «دیوار مرزی» در فاصله ۳۰کیلومتری شهرستان دورود ،در منطقه گردنه رازان دیواری به عنوان مرز حوزه ی فرمانروایی حسین خان والی ایجاد شده بود که هنوز آثار آن پابرجاست.

نسبت های خویشاوندی با قاجار

  • ازدواج کریم خان فرزند حسین خان ساکی با صفیه سلطان دختر محمد علی میرزا
  • ازدواج حسین خان والی با جواهرخانم همسر فتحعلی شاه( بعداز مرگ ایشان)

بزرگان ایل ساکی

  • حسین خان ساکی والی لرستان
  • اختر گرجی(احمدبیک)
  • نشاطی گرجی(محمدباقربیک)
  • شایق لرستانی(هادی بیک)
  • یوسفعلی میرشکاک(شاعر و نویسنده)
  • حمید ایزدپناه(تاریخ نویس)


طوایف

هسته اصلی ایل ساکی را در گذشته پنج طایفه تشکیل می‎داد که عبارتند از:

از میان این پنج طایفه، طایفه بساک به دلیل کوچ ارتباطی با هسته اصلی ایل در لُرستان ندارد. این طایفه امروزه جزء ایل ممیوند از شاخه‌های چهارلنگ لر بختیاری محسوب می‌شود.

منابع

  1. چگنی، فرهاد (۱۳۷۸). ایل سگوند، نام و تاریخ آن. کیهان فرهنگی. ص. ۶۶، ۶۷پایگاه مجلات تخصصی نور. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  2. کتاب ایل پاپی-شجره نامه خانوادگی ایل ساکی
  3. علی محمد ساکی-تاریخ نویس لر
  4. جغرافیای سیاسی کیهان ص ۳۶
  5. جغرافیای سیاسی کیهان ص ۶۷
  6. تاریخ گزيده ، حمدالله مستوفی ص ۵۵۰- ۵۵۱