ترکمان (اصطلاح قومی)
مناطق با جمعیت چشمگیر | |
---|---|
ایران، ترکیه، آذربایجان، عراق، سوریه، ترکمنستان | |
دین | |
اسلام | |
قومیتهای وابسته | |
سایر گروههای قومی ترکتبار |
تُرکمان (به انگلیسی: Turkoman)، اصطلاحی است که در قرون وسطی برای تُرکان اغوز استفاده میشد.[۱][۲][۳] به گفته نویسندگان آن دوران مانند ابوریحان بیرونی و مروزی، این اصطلاح به بخشی از تُرکان اوغوز که به اسلام گرویده بودند، اشاره داشتهاست.[۴] تُرکمان در مجموع یک اصطلاح است که از دورههای میانه، به همراه نام باستانی و آشنای تُرک و نام قبیلههایی مانند (افشار، بیات، بایندر، قایی، بیگدلی، سالور و …) برای اشاره به تُرکان اغوز که در آناتولی (ترکیه کنونی)، آذربایجان، ایران و ترکمنستان ساکن شدهاند استفاده شد. ترکمان یک اصطلاح عمومی برای قبایل نیمهعشایر تُرک بود که اکنون بخشی از اغوزها این نام را همچنان با خود دارند که در ترکمنصحرای ایران،خراسان ایران، ترکمنستان و ... حضور دارند. ترکمن های ایران و ترکمنستان اجتماعی از قبایل باستانی غز هستند شامل :سالورها ، ایمورها ، قایی، دودورغا ، بیگدلی ، بایندر ، بایات و...[۵] [۶][۷] ترکمن را در آناتولی،از اواخر قرون وسطی، با عنوان «عثمانی» از نام دولت و سلسله حاکم (امپراتوری عثمانی) بکار میبردند. از قرن هفده میلادی در آذربایجان استفاده از آن متوقف شد، اما به عنوان خود نام قبایل نیمه عشایری تراکمه، یک گروه زیر قومی از مردم آذربایجان باقی ماند.[۸] امروزه این اصطلاح هنوز توسط ترکمنهای آسیای میانه (جمعیت اصلی ترکمنستان)، ترکمنهای ایران، ترکمنهای افغانستان، ترکمنهای روسیه، ترکمانهای عراقی و ترکمانهای سوریه استفاده میشود.[۹][۱۰]
تاریخ
[ویرایش]واژههای ترکمن و تُرکمان در گذشته به تمامی قبایل ترکتبار اغوز گفته میشد که این معنا با کاربرد قوم ترکمن امروزین تفاوت دارد. به این معنا که ترکمنهای کنونی شاخهای از ترکمنها در نوشتههای قدیمی فارسی هستند.[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵] برای اولینبار، اصطلاح «تُرکمن» یا «تُرکمان» در منابع چینی قرن هشتم و نهم میلادی ذکر شدهاست (به عنوان Тö-kü-möng، احتمالاً در یِدیسو).[۱۶] گسترش اصطلاح تُرکمان با گسترش نفوذ و فتوحات قسمتی از ترکان اوغوز که به اسلام گرویده بودند رخ دادهاست.
بیشترین گسترش اصطلاح ترکمان در دوران فتوحات امپراتوری سلجوقی اتفاق افتادهاست. قبایل مسلمان تُرکان اوغوز در اطراف قبیله قنیق که هسته اصلی اتحادیه آینده امپراتوری سلجوقی و دولتی است که آنها در قرن یازدهم ایجاد کردند، جمع شدند. از زمان سلجوقیان، سلاطین سلسله برای تقویت قدرت خود در مناطق مختلف خاورمیانه، شهرکهای نظامی ایجاد کردند؛ بنابراین شهرکهای بزرگ تُرکمان در سوریه، عراق و شرق آناتولی ایجاد شد. پس از نبرد ملازگرد، تُرکان اوغوز بهطور گسترده در سراسر آناتولی و آذربایجان (منطقه تاریخی عمدتاً در شمال غربی ایران) مستقر شدند. در قرن یازدهم میلادی، تُرکمانان بهطور متراکم در اران جمع شدند. نویسنده پارسیگوی قرن دوازدهم، ابوطاهر مروزی دربارهٔ تُرکمانها چنین نوشت:[۱۷]
"ترکمانها در سرزمینهای اسلامی ساکن شده و شخصیت بسیار خوبی از خود نشان دادند. تا آنجا که آنها بر اکثر این سرزمینها سلطنت میکنند، پادشاه و سلاطین از آنهاست …، آنها قویترین مردم و پایدارترین افراد در جنگ و نبرد هستند "
سلسلههای تُرکمان
[ویرایش]امپراتوری سلجوقی
[ویرایش]تُرکمانان سلجوقی (۱۱۹۴–۱۰۳۷ میلادی)[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] به رهبری طغرل بیک با شکست دادن غزنویان در نبرد دندانقان، سلطنت خود در ایران و آسیای میانه را آغاز کردند. پس از طغرل و در دوره سلطنت آلپ ارسلان، سلجوقیان با پیروزی در نبرد ملازگرد[۲۴] که به اسارت امپراتور بیزانس (رومانوس دیوژن) منجر شد باعث ورود طوایف ترکمان به آناتولی (ترکیه کنونی) شدند، سلجوقیان پس از پیروزی بر امپراتوری بیزانس (امپراتوری روم شرقی) در نبرد ملازگرد به پیشروی خود ادامه داده و علاوه بر آسیای صغیر بر خاور نزدیک از جمله فلسطین نیز چیره شدند.[۲۵][۲۶] پیروزی امپراتوری سلجوقی در نبرد ملازگرد تنها به شکست و اسارت امپراتور بیزانس (رومانوس دیوژن) منتهی نشد بلکه سد استوار امپراتوری بیزانس (امپراتوری روم شرقی) برای همیشه در برابر ایرانیان و مسلمانان فرو ریخت تا شروعی باشد برای رویدادهای بعدی در منطقه آسیای کوچک. در درازای یک سده جمعیت بزرگی از ترکهای اوغوز به سوی آناتولی مهاجرت کردند. تصرف آناتولی از سوی ترکان اغوز در عین حال موجب نجات جهان اسلام از مخاطرات و تهدیدات جدی امپراتوری بیزانس شد که با تصرف آسیای کوچک و ایجاد یک مدنیت نوین اسلامی برای جهان اسلامی موهبتی بود. بنیان امپراتوری سلجوقیان روم توسط نوادگان ارسلان اسرائیل از اولین پیامدهای این پیروزی است[۲۷] سلجوقیان در این نبرد یکی از بزرگترین پیروزیهای عالم اسلام بر مسیحیت را کسب کردند که آن را به عنوان جهاد مقدس نامیدند و بعدها به دلیل اهمیتش توسط مورخان به جنگ خندق دوم دنیای اسلام معروف شد. سلجوقیان مراکز آموزش عالی را تأسیس کردند و حامیان هنر و ادبیات بودند. دستاوردهای علمی در دوران سلطنت آنها توسط دانشمندانی مانند عمر خیام و امام محمد غزالی مشخص میشود. در دوره امپراتوری سلجوقی، فارسی به زبان ضبط تاریخی تبدیل شد، در حالی که مرکز فرهنگ زبان عربی از بغداد به قاهره تغییر یافت.[۲۸]بنیادگذاری مدارس نظامیه توسط خواجه نظامالملک طوسی در بغداد، بلخ، نیشابور و اصفهان از کوششهای فرهنگی این دوره است.[۲۹] برنامه درسی نظامیه ابتدا به مطالعات دینی، قوانین اسلامی، ادبیات عرب و علم حساب متمرکز شده و بعداً به تاریخ، ریاضیات، علوم فیزیکی و موسیقی نیز تعمیم یافتهاست.[۳۰] امپراتوری سلجوقی، از نظر سیاسی و مذهبی، میراث محکمی را برای جهان اسلام به جا گذاشت. در دوره سلجوقی، شبکه ای از مدارس (دانشکدههای اسلامی) تأسیس شد که قادر به آموزش به مدیران دولتی و علمای دینی بود. در میان بسیاری از مساجد که توسط سلاطین سلجوقی ساخته شده بود، میتوان به مسجد بزرگ اصفهان (مسجد جامع) اشاره کرد. استقلال فرهنگی زبان فارسی (از زبان عربی) در امپراتوری سلجوقی شکوفا شد. از آنجا که سلجوقیان، سنت اسلامی یا میراث ادبی قوی از خود نداشتند، زبان فرهنگی مدرسان فارسی خود در اسلام را به کار گرفتند، بدین ترتیب زبان و ادبیات فارسی در کل ایران رواج یافت و زبان عربی در آن کشور جز در آثار معارف دینی ناپدید شد.
امپراتوری عثمانی
[ویرایش]امپراتوری عثمانی یک امپراتوری مسلمان بود که چندین قرن بخشهای بزرگی از جنوب شرق اروپا، غرب آسیا و شمال آفریقا را تحت کنترل خود داشت. این امپراتوری در اواخر قرن سیزدهم میلادی توسط رهبر قبایل تُرک اغوز یعنی عثمان یکم در سوگوت بنیانگذاشته شد[۳۱][۳۲] و در سال ۱۳۵۴، با فتح بالکان، به اروپا راه یافت که بدین ترتیب دولت کوچک عثمانی به یک قدرت بینقارهای تبدیل شد. تا سال ۱۴۵۳، عثمانیان همه قلمروی امپراتوری روم شرقی را ضمیمه خاک خود کردند و با فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح، پایتخت خود را به این شهر انتقال دادند.[۳۳] در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی، امپراتوری عثمانی در اوج گستره خود در زمان سلطان سلیمان قانونی،[۳۴] یک دولت چند فرهنگی و چند زبانی بود که همه جنوب شرق اروپا، بخشهایی از اروپای مرکزی و آسیای غربی، بخشهایی از شرق اروپا و قفقاز و قسمتهای وسیعی در شمال و شاخ آفریقا را زیر فرمان خود درآورده بود.[۳۵] در آغاز قرن هفدهم، این دولت ۳۲ ولایت و تعداد زیادی دولت دستنشانده داشت که این دستنشاندگان در ادوار مختلف یا به ولایتهای جدید تبدیل شدند یا توانستند از خودمختاری نسبیای برخوردار باشند.
با توجه به موقعیت جغرافیایی پایتخت عثمانی، یعنی شهر قسطنطنیه، این امپراتوری به مدت شش قرن به پلی میان شرق و غرب تبدیل شده بود. در گذشته، باور بر این بود که این امپراتوری با مرگ سلیمان یکم، رو به زوال رفتهاست، با این حال تاریخدانان معاصر[۳۶] بر این باورند که دولت عثمانی در طول قرن هفدهم و هجدهم با داشتن نیروی نظامی و اقتصاد نیرومند، کماکان یکی از قدرتهای بزرگ جهان بود.[۳۷]
خوارزمشاهیان
[ویرایش]پس از سلجوقیان، خوارزمشاهیان (۱۲۳۱–۱۰۷۷ میلادی) که دودمانی پارسیگوی[۳۸][۳۹] با فرهنگ ترکی و سنی مذهب بود و توسط مملوکان تُرک شکل گرفت[۴۰][۴۱] بر ایران و آسیای میانه حکومت کردند.[۴۲] خوارزمشاهیان ابتدا به عنوان حکومتی دستنشانده از طرف امپراتوری سلجوقی بوده و بعد از آن به صورت پادشاهی مستقل حکومت کردند.[۴۳][۴۴][۴۵] بنیانگذار این سلسله، انوشتکین بود که در سال ۱۰۷۷ میلادی توسط ملکشاه سلجوقی به عنوان حاکم خوارزم منصوب شد.[۴۶] فرزندان انوشتکین (تا پیش از ۱۱۵۷ میلادی) به نمایندگی از پادشاهان سلجوقی بر خوارزم حکمرانی میکردند.[۴۷] انوشتکین ممکن است متعلق به قبیله بیگدلی از ترکان اوغوز باشد.[۴۸]
بیگنشینهای آناتولیایی
[ویرایش]ملوک الطوائف ترکمن در آسیای کوچک دولتهای خودمختار محلی در آسیای کوچک بودند که از بیگ خود فرمان میبردند. این دوره در پایان سده یازدهم میلادی آغاز شد و با فروپاشی فرمان روائی سلجوقیان روم در نیمه دوم سده سیزده شتاب گرفت. یکی از بیلیکها، عثماناوغلو از قبیله قایی از تُرکان اوغوز،[۴۹] از پایتختش در بورسا، اواخر قرن پانزدهم با فتح سایر مناطق آناتولی، بیلیکها را به پایان رساند و به امپراتوری عثمانی تبدیل شد. کلمه «بِیلیک» (Beylik) واژه ای تُرکی و به معنی قلمرو تحت حاکمیت یک «بیگ» است که آن را معادل واژه «لرد» (Lord) در سایر جوامع اروپایی میدانند.[۵۰]
قرهقویون لوها
[ویرایش]دودمان زنگیان
[ویرایش]زنگیان دودمانی از ترکمانان[۵۱][۵۲] بودند که از سال ۵۰۶ تا ۶۳۸ بر سرزمینهایی فرمان راندند که امروز در شمال عراق و سوریه واقع است. پایتختشان نخست حلب و از سال ۱۱۵۴م دمشق بود. بنیادگذار این دودمان، عمادالدین زنگی پسر آقسنقر از سرداران سلجوقیان بود و ایشان از همین رو به زنگیان آوازه یافتند. عمادالدین زنگی فرمانده ترکمان،[۵۳] حاکم عراق، موصل و حلب و مؤسس سلسله زنگیان است. وی فرماندهی نخستین ضدحمله مهم علیه پادشاهی صلیبیان را بر عهده داشت. او در اوج قدرت خود، شهر رها، که یکی از پایتختهای مهم صلیبیها بود، را در سال ۱۱۴۴ پس از ۲۸ روز محاصره بازپس گرفت و باعث شد مسیحیان به فکر مرحلهٔ دوم جنگهای صلیبی بیفتند. این پیروزی، که اولین مورد بازپسگیری سرزمینها از صلیبیان بود، او را در میان مسلمانان به قهرمان جهادی مشهور ساخت.
اتابکان فارس
[ویرایش]اتابکان فارس یا سَلغُریان گروهی از تُرکمانها بودند که از نیمه قرن ۶ هجری (۱۲ میلادی) در زمان ضعف دولت سلجوقیان قدرت را در فارس به دست گرفتند.[۵۴][۵۵]
آققویونلوها
[ویرایش]با شکست گورکانیان از آققویونلو (که از طوایف ترکمان بودند)[۵۶] و کشته شدن ابوسعید گورکان به دست سلطان اوزون حسن، قلمرو امپراتوری تیموری در بیشتر نقاط ایران به دست آققویونلوها (۱۵۰۸–۱۳۷۸ میلادی) افتاد. اوزون حسن به عنوان مقتدرترین پادشاه آققویونلو محسوب میشود، وی پدر بزرگ شاه اسماعیل صفوی از طرف مادری بود.[۵۷]
قزلباشان
[ویرایش]لغت قزلباش از دو واژهٔ ترکی آذربایجانیِ قزل به معنی «زرین و سرخ» و باش به معنی «سر» تشکیل یافتهاست. وجه تسمیهٔ آن مربوط میشود به کلاه سرخی که پیروان این طریقت به سر داشتند[۵۸][۵۳] و توسط شیخ حیدر ــ پدر شاه اسماعیل اول ــ برای صوفیانِ مرید ابداع شده بود. ایلات قزلباش عمدتاً از ایلات تُرکمان آذربایجان و آناتولی شرقی تشکیل شده بود. با پیوستن خانها و قبایل جنوب سبلان و ارسباران و مغان به قزلباشها و فرمانبری کامل آنها از شاه اسماعیل، قدرت و توان ارتش ایران، که آن زمان قزلباش نامیده میشد، بالا رفت. بعدها، با پیوستن ایلها و قبایل کوچک قزلباش به یکدیگر، ایل بزرگ شاهسَوَن تشکیل شد. مجموعهٔ ترکمانان اصلیِ قزلباش متشکل از هفت ایل[۵۹][۶۰][۶۱] بود به نامهای:
بهطورکلی به ارتش ایران در زمان صفویان، «قزلباش» میگفتند. در میان قزلباشان، قبایل تُرک از آناتولی شرقی و آذربایجان (که به شاه اسماعیل کمک کرده بودند تا با شکست آق قویونلو در تبریز تاجگذاری کند) از نظر تعداد و نفوذ بسیار مهم بودند و نام قزلباش معمولاً منحصراً برای آنها کاربرد دارد.[۶۲]
افشاریان
[ویرایش]پس از اشغال ایران در دوران صفویه بوسیله افغانها، نادر شاه افشار از ایل افشار (از ایلات تُرکمان)[۶۳][۶۴][۶۵][۶۶] که از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است با سرکوب افغانها، دودمان افشاریه را بنیان نهاد و از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی پادشاه ایران بود. بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگهای پیروزمندانه او سبب شهرت وی شد. اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای تُرک اغوز (ترکمان) در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ تُرک (ایل شاملو، ایل قاجار، ایل روملو، ایل استاجلو، ایل تکهلو، و ایل ذوالقدر) از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای دودمان صفوی و سپاه قزلباش را بنیاد گذاردند.[۶۷] این قبایل بعدها به نام مشترک قزلباش خوانده شدند.[۶۸]
پادشاهی قاجار
[ویرایش]پس از افشاریان، قاجاریان (۱۹۲۵–۱۷۹۴ میلادی) که نام دودمانی از تُرکمانان[۶۹] است از حدود سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ هجری شمسی بر ایران به مدت صد و سی سال فرمان راندند. بنیانگذار این سلسله آغامحمدخان قاجار است. وی ابتدا در ساری مدعی سلطنت بر ایران شد و پایتخت خود را این شهر اعلام نمود[۷۰][۷۱] و سپس پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی در تهران مستقر شد و آن را دارالخلافه نامید و آخرین پادشاه قاجار، احمدشاه قاجار بود که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی جای او را گرفت.[۷۲] جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار و قراردادهای ترکمانچای، گلستان و پاریس از مهمترین وقایع دوران سلطنت قاجار است.
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ Barthold, V.V. Sochineniya; p. 558: “Whatever the former significance of the Oghuz people in the Eastern Asia, after the events of the 8th and 9th centuries, it focuses more and more on the West, on the border of the Pre-Asian cultural world, which was destined to be invaded by the Oghuz people in the 11th century, or, as they were called only in the west, by the Turkmen. ”.
- ↑ Yeremeyev, Dmitriy (1971). "Этногенез турок" [Ethnogenesis of the Turks]. Google Books (in Russian). Moscow: Nauka. В конце XI в. в византийских хрониках впервые упоминаются туркмены, проникшие в Малую Азию. Анна Комнина называет их туркоманами. (At the end of the XI century, the Byzantine Chronicles first mention the Turkmen who penetrated into Asia Minor. Anna Komnina calls them Turkomans.).
- ↑ Gerhard Doerfer, Iran'da Türkler (Turkish translation): It is very strange that the word “Turkmen” still leads to confusion; in Leningrad, I saw that Iraqi Oghuz literature was cataloged under the name "Turkmen"; in fact, the word Turkman simply means an Oghuz nomad.
- ↑ Abu al-Ghazi Bahadur, "Genealogy of the Turkmens" Commentary 132: Then the name "Turkmen" was assigned to one of the most powerful tribal associations - to the Oghuz people.
- ↑ سومر، فاروق. اغوزها. ص. ۳۱۳.
- ↑ شجره اوغوز.
- ↑ The Cambridge History of Islam, Volume 2, edited by Ann Katherine Swynford Lambton, Bernard Lewis, Cambridge University Press - p395.
- ↑ Article "Terekimes":"The term “terekem” is usually associated with the ethnonym “Turkmen”.
- ↑ "Turkmen | people". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-08-29.
- ↑ «ТУРКМЕНЫ • Большая российская энциклопедия - электронная версия». bigenc.ru. بایگانیشده از اصلی در ۷ ژوئیه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۸-۲۹.
- ↑ Peyrouse, Sebastien (2015), Turkmenistan: Strategies of Power, Dilemmas of Development, Routledge, p. 62, ISBN 978-0-230-11552-1: "The majority of Turkmen in iraq ,Syria and Turkey have been stabilised there for several centuries and have no relationships with contemporary Turkmenistan. Turkmen is often used to designate Turkic -speakers in Arabic areas.".
- ↑ «Encyclopaedia Iranica». ص. the historical works of that time generally use the vague term Turkoman instead of more specific names for any and all Turkic tribes.
- ↑ .The Cambridge History of Islam, Volume 2 .edited by Ann Katherine Swynford Lambton, Bernard Lewis. p395: "Turcoman should not be confused with Turkmen. "Turcoman" is used as a generic term for the semi-nomadic tribes, of Turkish ethnic origin, which carried on a pastoral existence remote from the towns. "Turkmen" is the proper name of one such tribe.".
- ↑ Gerhard Doerfer, Iran'da Türkler (Turkish translation): It is very strange that the word “Turkmen” still leads to confusion; in Leningrad, I saw that Iraqi Oghuz literature was cataloged under the name "Turkmen"; in fact, the word Turkman simply means an Oghuz nomad.
- ↑ «Encyclopaedia Iranica». ص. The Bīgdelī of Iran٫ In addition to tribes from Anatolia, tribes from northern Syria, collectively known as Šāmlū and consisting mainly of Turkmen, played a part in the establishment of the Safavid state in ۱۵۰۱٫ (The word Turkman had originally meant Oghuz non-Muslims, but from the ۱۴th century onward meant Oghuz nomads٫).
- ↑ S. Agadzhanov. Essays on the history of the Oghuz and Turkmens of Central Asia of the 9th-13th centuries; Ed. Ilim, 1969; Archived copy of February 22, 2014 on Wayback Machine: “As mentioned earlier, part of the Oghuz and other Turks, mingling with the descendants of the ancient Indo-European population of Central Asia, were called as Turkmens. (In the Chinese sources of the VIII — beginning of the IX centuries, the country Tö-kü-möng, probably located in the Zhetisu area, is mentioned; the name of this country is probably associated with the name “Turkmen”). The name “Turkmen” appears mainly in the area of resettlement of the Oghuz who converted to Islam. ”.
- ↑ C. Hillenbrand, "Turkish Myth and Muslim Symbol", p. 148.
- ↑ Seljuq. (2009). Encyclopædia Britannica. Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica.
- ↑ "Oğuz | people". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-29.
- ↑ Merriam-Webster Online – Definition of Seljuk بایگانیشده در ۱۵ اکتبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
- ↑ The History of the Seljuq Turks: From the Jami Al-Tawarikh (0700713425&id=jmMpaJZemk0C&pg=PA3 LINK بایگانیشده در ۲۵ فوریه ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine)
- ↑ Shaw, Stanford. History of the Ottoman Empire and Modern Turkey (0521291631&id=UVmsI0P9RDUC&pg=PA7 LINK بایگانیشده در ۲۵ فوریه ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine)
- ↑ Golden, Peter B. (1992). An Introduction to the History of the Turkic People. Otto Harrassowitz, Wiesbaden. p. 209
- ↑ "Battle of Manzikert | Summary". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-30.
- ↑ "Alp-Arslan | Seljuq sultan". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-30.
- ↑ امامی خوئی، «نبرد ملازگرد یا خندق دوم دنیای اسلام».
- ↑ عسلی و بینش، روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی، ۲۱.
- ↑ Andre Wink, Al-Hind: The Making of the Indo-Islamic World, Vol.2, 16. – via Questia (نیازمند آبونمان)
- ↑ Ed(s). "al- Niẓāmiyya , al- Madrasa." Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2010, retrieved 20(03/2010)
- ↑ B.G. Massialas & S.A. Jarrar (1987), "Conflicts in education in the Arab world: The present challenge", Arab Studies Quarterly: "Subjects such as history, mathematics, physical sciences, and music were added to the curriculum of Al-Nizamiyah at a later time."
- ↑ «دانشنامه بریتانیکا». ص. Ottoman Empire, empire created by Turkish tribes in Anatolia ٫٫٫٫ The term Ottoman is a dynastic appellation derived from Osman I (Arabic: ʿUthmān), the nomadic Turkmen chief who founded both the dynasty and the empire about ۱۳۰۰٫.
- ↑ Finkel, Caroline (2006-02-13). Osman's Dream: The Story of the Ottoman Empire, 1300–1923. Basic Books. pp. 2, 7. ISBN 978-0-465-02396-7.
- ↑ Quataert, Donald (2005). The Ottoman Empire, 1700–1922 (2 ed.). Cambridge University Press. p. 4. ISBN 978-0-521-83910-5.
- ↑ Chisholm, Hugh, ed. (1911). Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Vol. 27 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 448. .
- ↑ "Ottoman Empire". Oxford Islamic Studies Online. 6 May 2008. Archived from the original on 25 May 2012. Retrieved 26 August 2010.
- ↑ Hathaway, Jane (2008). The Arab Lands under Ottoman Rule, 1516–1800. Pearson Education Ltd. p. 8. ISBN 978-0-582-41899-8.
historians of the Ottoman Empire have rejected the narrative of decline in favor of one of crisis and adaptation
- Tezcan, Baki (2010). The Second Ottoman Empire: Political and Social Transformation in the Early Modern Period. Cambridge University Press. p. 9. ISBN 978-1-107-41144-9.
Ottomanist historians have produced several works in the last decades, revising the traditional understanding of this period from various angles, some of which were not even considered as topics of historical inquiry in the mid-twentieth century. Thanks to these works, the conventional narrative of Ottoman history – that in the late sixteenth century the Ottoman Empire entered a prolonged period of decline marked by steadily increasing military decay and institutional corruption – has been discarded.
- Woodhead, Christine (2011). "Introduction". In Christine Woodhead (ed.). The Ottoman World. p. 5. ISBN 978-0-415-44492-7.
Ottomanist historians have largely jettisoned the notion of a post-1600 ‘decline’
- Tezcan, Baki (2010). The Second Ottoman Empire: Political and Social Transformation in the Early Modern Period. Cambridge University Press. p. 9. ISBN 978-1-107-41144-9.
- ↑ Ágoston, Gábor (2009). "Introduction". In Ágoston, Gábor; Bruce Masters (eds.). Encyclopedia of the Ottoman Empire. p. xxxii.
- Faroqhi, Suraiya (1994). "Crisis and Change, 1590–1699". In İnalcık, Halil; Donald Quataert (eds.). An Economic and Social History of the Ottoman Empire, 1300–1914. Vol. 2. Cambridge University Press. p. 553. ISBN 978-0-521-57456-3.
In the past fifty years, scholars have frequently tended to view this decreasing participation of the sultan in political life as evidence for “Ottoman decadence,” which supposedly began at some time during the second half of the sixteenth century. But recently, more note has been taken of the fact that the Ottoman Empire was still a formidable military and political power throughout the seventeenth century, and that noticeable though limited economic recovery followed the crisis of the years around 1600; after the crisis of the 1683–99 war, there followed a longer and more decisive economic upswing. Major evidence of decline was not visible before the second half of the eighteenth century.
- Faroqhi, Suraiya (1994). "Crisis and Change, 1590–1699". In İnalcık, Halil; Donald Quataert (eds.). An Economic and Social History of the Ottoman Empire, 1300–1914. Vol. 2. Cambridge University Press. p. 553. ISBN 978-0-521-57456-3.
- ↑ Homa Katouzian, "Iranian history and politics", Published by Routledge, 2003. pg 128: "Indeed, since the formation of the Ghaznavids state in the tenth century until the fall of Qajars at the beginning of the twentieth century, most parts of the Iranian cultural regions were ruled by Turkic-speaking dynasties most of the time. At the same time, the official language was Persian, the court literature was in Persian, and most of the chancellors, ministers, and mandarins were Persian speakers of the highest learning and ability"
- ↑ "Persian Prose Literature." World Eras. 2002. HighBeam Research. (3 September 2012);"Princes, although they were often tutored in Arabic and religious subjects, frequently did not feel as comfortable with the Arabic language and preferred literature in Persian, which was either their mother tongue—as in the case of dynasties such as the Saffarids (861–1003), Samanids (873–1005), and Buyids (945–1055)—or was a preferred lingua franca for them—as with the later Turkish dynasties such as the Ghaznawids (977–1187) and Saljuks (1037–1194)". [۱]
- ↑ Bosworth in Camb. Hist. of Iran, Vol. V, pp. 66 & 93; B.G. Gafurov & D. Kaushik, "Central Asia: Pre-Historic to Pre-Modern Times"; Delhi, 2005; شابک ۸۱−۷۵۴۱−۲۴۶−۱
- ↑ C. E. Bosworth, "Chorasmia ii. In Islamic times" in: Encyclopaedia Iranica (reference to Turkish scholar Kafesoğlu), v, p. 140, Online Edition: "The governors were often Turkish slave commanders of the Saljuqs; one of them was Anūštigin Ḡaṛčaʾī, whose son Qoṭb-al-Dīn Moḥammad began in 490/1097 what became in effect a hereditary and largely independent line of ḵǰᵛārazmšāhs." (LINK)
- ↑ "Khwārezm-Shāh Dynasty | Turkish dynasty". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-28.
- ↑ "Khwārezm-Shāh Dynasty | Turkish dynasty". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-28.
- ↑ «KHWARAZMSHAHS i. – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۲۸.
- ↑ Rene Grousset, The Empire of the Steppes:A History of Central Asia, Transl. Naomi Walford, (Rutgers University Press, 1991), 159.
- ↑ "Khwārezm-Shāh Dynasty | Turkish dynasty". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-28.
- ↑ "Khwārezm-Shāh Dynasty | Turkish dynasty". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-28.
- ↑ Fazlallakh, Rashid ad-Din (1987). Oghuznameh (in Russian). Baku."Similarly, the most distant ancestor of Sultan Muhammad Khwarazmshah was Nushtekin Gharcha, who was a descendant of the Begdili tribe of the Oghuz family."
- ↑ "Ottoman Empire | Facts, History, & Map". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-08-14.
- ↑ Mohamed Hedi Cherif - Daniel Panzac (1995). Histoire économique et sociale de l'Empire ottoman et de la Turquie (1326-1960) (in French). Peeters Publishers. ISBN 90-6831-799-7.
- ↑ "Zangid Dynasty | Iraqi dynasty". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-06-04.
- ↑ Bosworth, C.E. (1996). The New Islamic Dynasties: A Chronological and Genealogical Manual. New York: Columbia University Press - 191.
- ↑ ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ "Zangī | Iraqi ruler". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-06-04.
- ↑ «ATĀBAKĀN-E FĀRS – Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۸-۳۰.
- ↑ "Salghurid dynasty | Iranian dynasty". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-08-30.
- ↑ «AQ QOYUNLŪ – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۳۰.
- ↑ هینتس، والتر. تشکیل دولت ملی در ایران. ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: ۱۳۶۲، خوارزمی، ص۸۹.
- ↑ «دانشنامه ایرانیکا». ص. As a result, they became known as “redheads” (qezelbāš), a term of derision applied to them by the Ottomans but adopted as a mark of pride by the qezelbāš٫.
- ↑ «britannica». ص. any member of the seven Turkmen tribes who wore red caps to signify their support of the founders of the Ṣafavid dynasty (۱۵۰۱–۱۷۳۶) in Iran٫.
- ↑ «دانشنامه ایرانیکا». ص. The establishment of the Safavid state and the consolidation of Safavid power in Persia٫ In ۹۰۶/۱۵۰۰ Esmāʿīl mobilized at Arzenjān a force of ۷,۰۰۰ Turkman tribesmen from the qezelbāš tribes of Ostājlū, Rūmlū, Takkalū, Ḏu’l-Qadar, Afšār, Qājār, and Varsāq.
- ↑ حمیدرضا صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، تهران، سخن، 1380.
- ↑ Minorsky, Vladimir (1943) "Tadhkirat al-muluk", London, pp. 16–18, 188.
- ↑ «AFSHARIDS – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۲۶.
- ↑ «AFŠĀR – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۲۶.
- ↑ «NĀDER SHAH – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۲۶.
- ↑ "Nādir Shāh | Iranian ruler". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-26.
- ↑ «AFŠĀR – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۳۰.
- ↑ حمیدرضا صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، تهران، سخن، 1380.
- ↑ "Qājār dynasty | Iranian dynasty". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-30.
- ↑ https://www.aftabir.com/articles/view/applied_sciences/geograohy_history/c12_1381725237p1.php/تاریخچه-ساری?amp=1
- ↑ https://www.isna.ir/amp/97030803969/
- ↑ «Fis - قاجار». بایگانیشده از اصلی در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲. دریافتشده در ۶ مارس ۲۰۰۸.