پرش به محتوا

ندانم‌گرایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه است که توسط Taymaz.azimy (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی داشته باشد.

ندانم‌گویی، لاادری‌گری، یا مسلک لاادریه، دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستی برخی ادّعاها بطور ویژه ادّعاهای مربوط به امور ماورا الطبیعه مانند الهیات و زندگی پس از مرگ و وجود خدا و موجودات روحانی و یا حتی حقیقت نهایی را نامعلوم و یا با توجّه به شکل «ندانم‌گویی» اساساً ناممکن می‌داند. لاادری گری(Agnosticism)، از گرایشات فلسفی، که در عین اذعان به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن و یا کل آن را غیرممکن می‌داند.

این اصطلاح برای اولین بار توسط توماس هنری هاکسلی به مفهوم غیر قابل شناخت بودن ماوراء طبیعت بکار رفت، اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و بخصوص مارکسیستی، در معنای غیرقابل شناخت بودن جهان مادی بکار می‌رود.

بسیاری از فیلسوفان و متفکرها در مورد ندانم گرایی نوشته‌اند که می‌توان از توماس هنری هاکسلی، رابرت انگرزول، برتراند راسل، خیام و ابوالعلاء معری نام برد.

نظریه کانت و نظریه شکاکیت، نوعی لاادری گری بشمار می‌روند. هیوم نیز، از فلاسفه معتفد به این مکتب است.

انواع ندانم گرایی

ندانم گرایی به معنی نداشتن دانش کافی در رد یا اثبات وجود یک پدیده است و به زیرشاخه‌های مختلفی تقسیم می‌شود. انواع آنها عبارتند از:

ندانم گرایی قوی

اینکه پرسش وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان بدلیل ناتوانایی طبیعی مان از نظر منطقی غیر قابل شناخت است. یک ندانم گرای قوی می‌گوید: «من نمی‌توانم بدانم که خدایی هست یا نه، همانطور که شما هم نمی‌توانید».

ندانم گرایی ضعیف

اینکه وجود یا عدم وجود خدا در حال حاضر ناشناخته‌است اما لزوما غیر قابل شناسایی نیست. بنابراین تا وقتی که شواهدی وجود ندارد این باور را نگه خواهد داشت. یک ندانم گرای ضعیف می‌گوید: «نمی دانم خدایی وجود دارد یا نه اما ممکن است روزی شواهدی برای وجودش بیابیم».

ندانم گرایی پراگماتیک

خداناباوری ندانم گرایانه

دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای وجود هیچگونه خدایی نمی‌کنند و به هیچ نوع از آن هم اعتقادی ندارند.

خداباوری ندانم گرایانه

دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای وجود هیچگونه خدایی نمی‌کنند اما هنوز به چنین وجودی اعتقاد دارند. سورن کیرکگارد معتقد بود که شناخت هیچگونه خدایی ممکن نیست و به همین دلیل کسانی که می‌خواهند خداباور باشند باید به این اعتقاد داشته باشند که «اگر من توانایی فهم عینی خدا را داشته باشم، دیگر معتقد نخواهم بود اما از آنجایی که نمی‌توانم چنین کاری کنم، پس باید اعتقاد داشته باشم».

تعریف راسل از ندانم‌گرایی

راسل در کهولت

کتاب چرا مسیحی نیستم نوشته برتراند راسل که براساس سخنرانی سال ۱۹۲۷ وی نوشته شده‌است به عنوان بیانیهٔ کلاسیک ندانم گرایی محسوب می‌شود. در این مقاله قبل از بحث در مورد نظراتش در رابطه با آموزه‌های مسیحی، به طور خلاصه در مورد براهین وجود خدا بحث می‌کند. سپس از خواننده‌هایش می‌خواهد که «بر روی دو پای خود بایستند و منصفانه و با دقت به جهان بنگرند» بدون «طرز برخورد از روی ترس و با تفکری آزاد».

راسل در من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟ در سال ۱۹۴۷ می‌گوید:

"به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنونده‌های فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف می‌کنم چرا که فکر نمی‌کنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.
از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر می‌کنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی می‌گویم نمی‌توانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمی‌توانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند".

در سال ۱۹۵۳ راسل در مقاله «ندانم گرا بودن چیست؟» می‌گوید:

«یک ندانم گرا فکر می‌کند که دانستن حقایقی در مورد خدا و زندگی بعدی آنگونه که مسیحیت و دیگر مذاهب به آنها می‌پردازند، غیر ممکن است. یا اگر غیر ممکن نیست، در حال حاضر غیر ممکن است».

تفاوت ندانم گرایی و خداناباوری

خداناباوری به معنی نداشتن اعتقاد به خداست اما ندانم گرایی به معنی نداشتن دانش و دلیل کافی در اثبات وجود خداست.[۱] خداناباوری از جنس اعتقاد است اما ندانم گرایی ادعایی در مورد دانش است. ندانم گرایی وضعیتی را توصیف می‌کند که یک فرد نمی‌تواند به طور مطمئن ادعا کند که خدایی وجود دارد یا نه بنابراین ندانم گرایی هم با خداباوری و هم با خداناباوری سازگاری دارد.[۲] فردی می‌تواند ادعای خداباوری کند در حالیکه از وجود خدا اطمینان نداشته باشد. به این گرایش خداباوری ندانم گرایانه (به انگلیسی: agnostic theism) گویند. از طرفی دیگر فردی می‌تواند به خدا باور نداشته باشد بدون اینکه ادعا کند خدایی نمی‌تواند مطمئنا وجود داشته باشد. به این گرایش خداناباوری ندانم گرایانه (agnostic atheism) گفته می‌شود.

ندانم گرایی می‌تواند مصارف غیر دینی هم داشته باشد. مثلا وقتی که یک کیهان شناس (Cosmologist) ممکن است که بگوید در مورد نظریه ریسمان (String Theory) ندانم گراست، نه به آن باور دارد و نه باور ندارد.[۳]

از مثال‌های معرف در این زمینه، قوری سماوی برتراند راسل است.

ندانم گرایان معروف

منابع

  • ویکی‌پدیای انگلیسی