طرزی افشار
طرزی افشار | |
---|---|
پیشه | شاعر |
زمینه کاری | شعر |
ملیت | ایرانی |
دوره | صفویان |
طرزی افشار شاعر ایرانی عهد شاه عباس دوم بود که به ساختن واژهها و فعلها و مصدرهای جعلی شهرت داشت. وی از ایل افشار و مولدش روستای طرزلو در اطراف ارومیه بود و در دربار مقامی ارجمند داشت.[۱] او در اوایل سدهٔ یازدهم از اصلاحکنندگان زبان و دشمنان اشرافیت بهشمار میرفت.[۲]
زندگی
[ویرایش]طرزی افشار در روستای طرزلو در اطراف ارومیه متولد شد.[۳] بنا به گفتهٔ نویسندهٔ مجمعالفصحاء طرزی مردی ظریفِ خوشطبعِ عاشقپیشه صافاندیشه بود.[۴] طرزی از شعرای اواسط سدهٔ یازدهم قمری و معاصر با شاه صفی و شاه عباس دوم بود.[۳] وی تعلیمات ابتدایی را نزد ملای همان روستای زادگاهش فراگرفت و سپس به ارومیه رفت.[۳] در جوانی به قزوین و از آنجا به عزم تحصیل به اصفهان رفت.[۵] خود گوید:
از بلدهٔ قزوین به صفاهان سَفَریدم | بیخرجی و بیاسب خرامان سفریدم | |
یاران سفریدند به جمعیّت و من هم | یک قافله با حال پریشان سفریدم |
مدتها در اصفهان مانده و با تنگدستی روزگار گذرانده و، سرانجام به دربار شاه صفی و سپس به مجلس شاه عباس دوم راه یافت[۶] و مورد عنایت شاه عباس دوم قرار گرفت.[۳] طرزی افشار طی بحر طویلی که در دیوانش ثبت است به افشار بودن خودش اشاره میکند و میگوید از این بیم دارم که به میان افشارها و بلدهٔ ارومی برگردم و مجدداً مجبور شوم که خوانین افشار را تملق گویم.[۳]
سفرهای طرزی
[ویرایش]از اشعار طرزی چنین استنباط میشود که وی به سفر علاقهمند بود؛ روزی به مغان و اردبیل، هفتهای به شروان و شماخی و گنجه و مازندران؛ اما هرجا و هرگاه خسته و ملول میگشت، برای گشایش دل راهی دیار خود، به ویژه تبریز، میشد:[۷]
دلم گرفت ز جاها چرا نتبریزم | گشادِ دل بُوَد آنجا چرا نتبریزم | |
علیالخصوص یخیدم ز اردبیلیدن | برای جَذوه موسی چرا نتبریزم |
او به شهرهای قم، اصفهان و شیراز هم مسافرت کردهاست و برای زیارت به نجف نیز رفتهاست.[۳] در این سیر و سفرها، بزرگترین آرزوی او زیارت کعبه بوده — که دستش نمیداده — اما سرانجام، باری راه حجاز در پیش میگیرد:[۸]
به عزمِ کعبهٔ مقصود بر راه | نهادم رخ توکّلتُ علیاللّه | |
ز شوقِ کعبه دست و پا گُمیدم | هدایت یافتم الحمدللّه | |
کنون میبصرهام افتان و خیزان | کَاَنَّ الکاه از بادِ سحرگاه |
در مسیر مکه بیشتر شهرهای عراق، قفقاز و ترکستان را دیدهاست.[۳] دیدن سرزمینهای دور و نزدیک و نشست و برخاست با ترک و عرب و تاجیک سبب شد علاوهبر آشنایی با سرزمینها، با آداب و شیوههای زیستی و معیشتیِ مردم و گفتار آنها نیز آشنا گردد. خود گوید:[۹]
تُرکیدم و تاتیدم و آنگه عربیدم | در دیدهٔ کوتهنظران بوالعجبیدم | |
شعبان رمضان گر بِپَلاوَم مَتَعَجُّب | بیآش جمادیدم و بینان رجبیدم | |
مَنعید ز وصلیدنِ او دوش رقیبم | مُشتی گَرِهانیده به جبههش ضَرَبیدم |
از سال و محل مرگ او اطلاعی نیست.[۱۰] به گفتهٔ بعضی تذکرهنویسان در ۱۷ ربیعالاول ۱۰۶۰ قمری، روز تولد محمد بن عبدالله، طرزی در نجف بودهاست.[۱۱] گویا سفری به روم و ممالک فرنگ هم کردهاست.[۱۲]
از آنجا که شاه عباس دوم محضر و شعر طرزی را دوست داشت و سفرهای شاعر شاه را از نکتهگویی و همدمی وی محروم میکرد، سرانجام، پای او را به زنجیر زناشویی ببست. خود گوید:[۱۳]
شد آن که قوّتِ پروازِ هر دیارم بود | تَأَهُّلیدم و ماندم چو مرغِ دامیده | |
مرا به سرحدِ تبریز کدخداییدن | ز سیر و شعر بِقَیْدیده و لُجامیده |
دربارهٔ منش و اعتقاد طرزی آنچه بیش از همه آشکار است دلبستگی وی به اهل بیت و علی بن ابیطالب است. چنانکه گفته:[۱۴]
در مجمعی که مرتبه میقِسْمَتَند من | میخواهم از علی ولیُاللّه مرتبه | |
*** | ||
یک علیبنابیطالب نمازِ وقت کو | گرچه شمشیریده بسیار ابنملجم است | |
*** | ||
وِردِ سحرش به دفعِ اغیار | با شاهِ ولایت است طرزی |
طرزی تخلّص خود را از طرز و شیوهٔ نوینی که خود ابداع کرده بود برگرفته و همواره بدان طرز میبالیدهاست:
تو را طرزیا صدهزاران آفرین | که طرزِ غریبی جدیدیدهای |
یا:
به طرزِ تازه طرزی طرازد هر زمان طرزی | ز حق مگذر حسودا گفتهٔ طرزی صفا دارد |
طرز شعر
[ویرایش]طرزی مبتکر طرزی نوین در سخنسرایی بود.[۳] بدیعهگو و ظرافتجو بود و در اشعار خود مصادر و ترکیبهای جعلی بهکار میبرد.[۱۵] در برخورد نخست با شعر و شیوهٔ طرزی، خواننده کمی احساس غریبی میکند و حتی ممکن است شعر را نامفهوم و شاعر را ناچیره انگارد؛ اما پس از انس و اُختشدن، معلوم میشود که شاعر، با چیرگی و در عین حال با قانونمندی اقدام به ساختن مصدرهای ساختگی و صیغههای جعلی میکند. چنانکه خودش گفته:[۱۶]
گر چه طرزِ نو اختراعیدم | جانبِ نظم را مُراعیدم |
این طرزِ نو عبارت است از ساختنِ فعل از نام کسان و جایها، اسم عام، متعدّیکردنِ فعل لازم و به تعبیری ساختنِ فعل منحوت.
انتشار آثار
[ویرایش]دیوان کامل طرزی افشار به همت محمد تمدن[۱۷] در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به چاپ رسید و در سال ۱۳۳۸ تجدید چاپ گردید.[۳]
نمونه شعر
[ویرایش]ز من یوسفا چون بعیدیدهای | چو یعقوب چشمم سفیدیدهای | |
دریدیدهای تیغ غمزهزدن | مرا از تغافل شهیدیدهای | |
ز نخل وصالت نمیویدهام | مرنج، ای صنوبر، که بیدیدهای | |
فغانیدهام چون نهانیدهای | ز خود رفتهام چون پدیدیدهای | |
چو دوری ز شکرلبان زاهدا | از آن چون مگسها قدیدیدهای | |
به قصد قلوب اسیران عشق | خناجیر مژگان حدیدیدهای | |
تو را طرزیا صدهزار آفرین | که طرز غریبی جدیدیدهای |
پینوشت
[ویرایش]- ↑ محدثزاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۶.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ ۳٫۸ طرزی افشار.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۶.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
- ↑ محدثزاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
- ↑ محدثزاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
- ↑ محدثزاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۸.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۸.
- ↑ طرزی افشار.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۸.
- ↑ انزابینژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۶.
منابع
[ویرایش]- انزابینژاد، رضا (۱۳۷۹). «طرزی افشار شاعری یگانه، شیوهای یگانه». نامهٔ فرهنگستان (۱۵): ۹۶–۱۰۳.
- «طرزی افشار». پورتال جامع آذربایجان غربی. ۱۳۸۹. بایگانیشده از اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۱۲. دریافتشده در ۶ ژوئن ۲۰۱۲.
- «طرزی افشار». پایگاه آفتاب. ۱۳۸۵. بایگانیشده از اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۳ مارس ۲۰۰۹.
- محدثزاده، حسین؛ عباسی، حبیبالله (۱۳۸۴). مینا احمدیان، ویراستار. اثرآفرینان: زندگینامهٔ نامآوران فرهنگی ایران (از آغاز تا ۱۳۰۰ شمسی). به کوشش محمدرضا نصیری. (ویراست ۲). تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. شابک ۹۶۴-۶۲۷۸-۲۹-۹.