کاربر:Luckie Luke/مارکو گریگوریان
«مارکو گریگوریان» از بنیانگذاران هنر نو در هنرهای تجسمی ایران بوده که با نگاهی خاص و جدی و همچنین آشنایی با جریانات مهم تجسمی جهان دست به خلق و آفرینش آثار ارزشمندی زدهاست.[۱] عده ای از صاحب نظران وی را بانی مکتب سقاخانه در نقاشی ایران میدانند.[۲]
مارکو گریگوریان در سال ۱۹۳۰ به همراه خانواده اش به تبریز آمد. در مدرسه کمال الملک نقاشی آموخت و در سال ۱۹۵۴ از آکادمی هنرهای زیبای رم در رشته نقاشی فارغالتحصیل شد. او ضمن معرفی برخی از نقاشان قهوهخانه ای همچون محمد مدبر و حسین قوللر آغاسی و پژوهشهایی دربارهٔ این هنر، فصلی نو را در نقاشی و هنر ایران رقم زد.
خانوادهای ارمنی که در سال ۱۹۲۳ از قارص در ترکیه کنونی به روسیه مهاجرت کرده بود،
او سومین فرزند از یک خانوادهٔ ارمنی است که در زمان قتلعام ارمنیان از وان به کارس و سپس به روسیه مهاجرت کرده بودند.[۴] مارکو، در سال۱۹۲۵ م در کروپوتکین روسیه به دنیا آمد.[۵][۶] مادرش در همین شهر بر اثر بیماری جان سپرد. پدرش، که در روسیه دوزندهٔ لباسهای نظامی بود، در ایران به دوزندگی لباسهای عادی پرداخت. پدر بعد از مرگ همسر، به تهران آمد
مارکو را به مدرسهٔ ارامنهٔ تهران فرستاد.[۷] کمی بعد به دستور رضاشاه مدارس اقلیتها بسته شد؛ بنابراین آنها به آبادان و بعد به اصفهان رفتند و در آن جا بود که مدارس دوباره باز شدند و او در مدرسه کانانیان در جلفای اصفهان درس خواند و دیپلم گرفت.[۸]
در سال ۱۹۴۰ خانوادهٔ گریگوریان به تهران بازگشت و مارکو وارد کالج آمریکایی تهران شد.[۹] در سال ۱۹۴۵ در ورزشهای پرش سه گام، پرتاب نیزه، وزنهبرداری و دو و میدانی صاحب مقامهایی شد.[۱۰] مارکو در سال ۱۹۴۸ در مدرسهٔ کمال الملک شروع به آموزش نقاشی کرد.[۱۱]
گریگوریان پس از دریافت دیپلم به تهران بازگشت[۱۲] و همزمان با تحصیل در کالج آمریکایی این شهر، دورهٔ آموزش نقاشی را در مدرسهٔ کمالالملک آغاز کرد.[۱۳]
با این حال او برای آشنایی بیشتر با این هنر، تکمیل تحصیلات خود و استفاده از تجربهٔ استادان اروپایی در ۲۵ سالگی به ایتالیا سفر کرد.[۱۴] او با ثبتنام در آکادمی هنرهای زیبای رم، تحت آموزش روبرتو ملی قرار گرفت.[۱۵]
گریگوریان در سال ۱۳۳۷ اولین دوسالانهٔ تهران را تحت نظارت ادارهٔ کل هنرهای زیبا در کاخ گلستان برگزار کرد.[۱۶] این کار باعث معرفی و نمایش آثار نقاشان نوگرا به جامعهٔ هنری ایران شد.[۱۷] این دوسالانه تا پنج دوره به فعالیت خود ادامه داد.[۱۸] سرپرستی گروه گرافیک در ادارهٔ کل هنرهای زیبا، نمایندهٔ ایران در دوسالانهٔ ونیز، تدریس در دانشگاه، برگزاری کنفرانسهای مختلف در زمینهٔ هنرهای سنتی و مدرن و مشارکت در هیئت داوران این دوسالانه از دیگر فعالیتهای این هنرمند بود.[۱۹]
و در آکادمی هنرهای زیبای رم ثبت نام کرد و تحت آموزش روبرتو ملی قرار گرفت و در سال ۱۹۵۴ م فارغالتحصیل شد.[۲۰][۲۱] و با هنرمندان اکسپرسیونیست ایتالیایی آشنا شد.[۲۲] گریگوریان اولین نمایشگاه انفرادی خود را در ۱۹۵۱ م در رم برگزار کرد.[۲۳] در این دوره استعداد و خلاقیت هنرمند به ایجاد هماهنگی میان درون خویش و نیازهای هنر مدرن معطوف بود.[۲۴] در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی، شیوههای مدرن هنری، جایگزین واقعگرایی ایتالیایی شد و بیشتر موضوعات آثار هنرمندان در این دوره، بیان غم و اندوه و محرومیت مردم بود.[۲۵] پس وی تحت تأثیر وقایع جنگ و قتلعام ارمنیان و مهاجران وان، از جمله خانوادهٔ خود، به خلق بومهای بزرگی پرداخت که تغییر شکل موجود در این آثار، بار احساسی نقاشیها را افزایش میداد.[۲۶] کارهای این دوره اش در رم، پاریس، و میلان به نمایش گذاشته شدند و در سال۱۹۵۲ م، وی موفق به اخذ جایزهٔ نخست نمایشگاه بینالمللی مرکز جهانگردی ملی، در ایتالیا شد.[۲۷]
وی در مدت حضورش در ایتالیا با سبک هنری اکسپرسیونیسم آشنا شد و با آموختههای خود در این حوزه به ایران بازگشت.[۲۸] عنوان «هنرمندان اکسپرسیونیسم» برای نقاشانی به کار برده میشد که برای بیان اعتراض خود در نقاشیهایشان از رنگهای تند، شکلهای معوج و ضربات مکرر قلممو استفاده میکردند.[۲۹]
پس از این دوره، گریگوریان به خلق آثاری با استفاده از خاک و کاهگل روی میآورد.[۳۰]
مارکو کار با خاک را از سال ۱۹۶۰ شروع کرد و این ماده، حال و هوایی شرقی و فوقالعاده آشنا به فضای او میدهد.[۳۱] در عینحال، به ساختن نقش برجستههای انتزاعی از نان سنگک، دیزی آبگوشت، گاری دستی یا کمان حلاجی از آن جملهاند.[۳۲]
۱۹
او با کار شبانهروزی، توانست کارهای خود را گسترش دهد و آثار بسیاری خلق کند تا بتواند در گالریهای آمریکا به نمایش بگذارد. او آثار خود را در چندین نمایشگاه به نمایش گذاشت.[۳۳] در همین دوره به تدریس در دانشگاه پرداخت و در سال۱۹۶۳ م کنفرانسی در مورد هنرهای سنتی ایران در دانشگاه توین سیتی انجام داد و تعدادی از آثارش را نیز به نمایش گذاشت.[۳۴]
مارکو در سال۱۹۶۴م، با دخترش به نیویورک رفت. در این زمان روش جدیدی برای نمایش آثار هنرمندان باب شده بود و هنرمندان میتوانستند در گالری شخصی خود، آثارشان را به نمایش بگذارند؛ و با این روش از قدرت و نفوذ صاحبان گالریها کم شد.[۳۵] مارکو توانست در کارگاه جدیدش، هر شش ماه یک بار آثار جدیدش را به نمایش بگذارد.[۳۶]
از دیگر فعالیتهای گریگوریان در حوزهٔ هنر سنتی، پژوهشهای او در زمینهٔ نقاشیهای قهوهخانهای و حمایت از هنرمندان این سبک از جمله محمد مدبر و حسین قوللرآغاسی بود.[۳۷] او آثار این هنرمندان را از شهرهای مختلف جمعآوری کرد و در نمایشگاهی به نمایش گذاشت که به شدت از آن استقبال شد.[۳۸] گریگوریان دربارهٔ هنر این هنرمندان گفته بود:[۳۹]
«من آنها را از اعماق خاک گرفتهام. تاریخ کشف نکردهام، آنها زندهاند و در همین شهر ما، کمی آن طرفتر از خانهٔ شما زندگی میکنند. ببینید چطور نقاشان پرمایه و بزرگ در قعر گمنامی میپوسند و آثار پراکندهٔ آنان به تدریج نابود میگردد و نقاشان مقلد، عرصه برای ابراز وجود مییابند».
او همچنین مقالاتی را در این زمینه منتشر کرد.[۴۰]
گریگوریان در سال۱۹۶۰ م نمایشگاهی از سیزده اثر خود را در استودیو میثاقیه ترتیب داد.[۴۱] نمایشگاه با عنوان «دروازهٔ آشویتس» شامل دوازده نقاشی پیوسته (هر یک به طول سه متر) بود که متأثر از جنگ جهانی دوم و کورههای آدم سوزی خلق شده بودند.[۴۲] سیزدهمین قطعه در ادامهٔ نقاشیهای فیگوراتیو قبلی، اثری انتزاعی بود و در آن سطحی با خاک و خاکستر ساخته شدهاست.[۴۳] این اثر، نمودی از مرگ و خاکستری است که از جنگ به جا ماندهاست.[۴۴]
مارکو گریگوریان در مقدمه کتابی دربارهٔ این نمایشگاه مینویسد:[۴۵]
«این فریاد من است، دلهره آمیز و مهیب، گره ای است که در عمق تاریک روحم باز شده و اینک آرامشی در درون خود احساس میکنم، زیرا راهی از درون عاصی و ملتهب خود به دنیای عینی یافتهام. از دروازهٔ آفرینش اینک فریادی خسته و دردناک به گوش شما میرسانم که دنبالهٔ فریاد بشری است که از بدو تاریخ تا به امروز لحظه ای آرام نیافتهاست.[۴۶] این فریادی است که تاریخ از اعماق شعلهور خود و به آن هنگام که انسان برای بهزیستی قیام کردهاست، میکشد و عقدهٔ بشری است که راهی برای گشودن خود یافتهاست. اگر این راه، پر پیچ و خم و تاریک است، من جز این راهی برای گشودن عقده دیرینه ام نشناختهام.»[۴۷]
از کارهای مهم مارکو گریگوریان، ۱۳ قطعه موسوم به آشویتس است که در عرض دو سال ۱۹۵۷–۱۹۵۹ خلق شدهاند و حاصل آن نمایشگاهی بود که در سال ۱۹۵۹ برگزارشد.[۴۸] هماکنون کپی مجموعه آشویتس در موزه هنری خاور نزدیک ایروان نگهداری میشود.[۴۹] مارکو در این مورد گفتهاست:
«جنایتهای نازیها و کورههای آدمسوزی هر انسانی را منقلب میکند.[۵۰] به ویژه هنرمند را. در نمایشگاه آشویتس میخواستم برخورد انسان با انسان را نشان دهم، بدون آنکه احساس شخصی خود را درکار دخالت دهم. فجایع و جنایاتی را که انسان انجام میدهد ترسیم کرده بودم. در واقع، این یک سند و رساله بود علیه انسانها که خود را اشرف مخلوقات میدانند.»[۵۱]
گریگوریان جزو اولین نقاشانی است که در ایران به سوی استفاده از هنر مفهومی روی میآورد[۵۲]
او سه سال بعد از ایران رفت. مارکو دربارهٔ دلیل رفتنش گفته بود:[۵۳]
«رفتن من به آمریکا دلیلی جز دوری از کار حرفهای سینمایی که داشت مرا آلوده میکرد، و نیز ادامه کار اصلیام نقاشی، نداشت.»
گریگوریان از سال ۱۹۷۹ ایران را ترک کرد[۵۴]
او گالری گورکی را در نیویورک تأسیس کرد و طی سالهای ۱۹۸۱–۱۹۸۵ چندین بار کارهای خاکی و برجسته انتزاعی خود و همچنین مجموعۀ باارزشی را که شامل آثار هنری قدیم و جدید ایران بود و با خود از ایران برده بود، در این گالری به معرض نمایش گذاشت.[۵۵]
وی در سالهای اخیر نمایشگاههایی به صورت انفرادی در مسکو و ایروان و گرجستان برپا کرد و هم چنین در سال ۲۰۰۰ در دوسالانه گیومری شرکت جست.[۵۶] در مورد او میتوان گفت که نقاشی پیشروتر از زمانهٔ خود بودهاست.[۵۷]
در سال ۱۹۸۹، مارکو به دعوت اتحادیه نقاشان شوروی به آن جا سفر کرد و از شهرهای مسکو، لنینگراد و ایروان دیدن کرد و پس از آن، تصمیم گرفت ارمنستان را برای ادامهٔ زندگی انتخاب کند.[۵۸] در سال۱۹۹۰ م، هنگامی که ارمنستان استقلال یافت، به ارمنستان رفت و در سال ۱۹۹۱ آثار کاهگلی اش را در ایروان به نمایش گذاشت.[۵۹] او دربارهٔ این نمایشگاه میگوید:[۶۰]
«تعداد سی تا چهل کار گِلی را در همینجا، در ایروان ساختم، چون کاه در هوای آزاد پخش میشد، حیاط خانه و موزهٔ پاراجانف، را چهاردیواری مناسبی برای انجام کارها پیدا کردم. همان کارها را در ایروان به نمایش گذاشتم، و در همان زمان با دولت ارمنستان، مقدمات تأسیس موزهٔ هنرهای خاور نزدیک را فراهم کردم.»
او در سالهای زندگی در ارمنستان کارهای کاهگلی، مجسمهسازی و قالیبافی را هم دنبال میکرد.[۶۱] قالیهایی که با تشویق او توسط قالیبافان معاصر ارمنی بافته شدند، از بهترینهای این هنر هستند.[۶۲] آخرین نمایشگاه مارکو در سال ۲۰۰۴ و با عرضهٔ سه نسل از نقاشی ایران در موزهٔ ملی ارمنستان برپا شد.[۶۳] او در سالهای آخر عمرش بیشتر به کشیدن پرتره میپرداخت.[۶۴]
وی در سالهای ۱۹۹۱–۱۹۹۲م، مجموعهٔ کمنظیر خود را به ایروان منتقل کرد و آن را به نام «مجموعهٔ مارکو و سابرینا گریگوریان» در موزه ای به نام موزهٔ خاورمیانه، که خود آن را تأسیس کرده بود، جای داد و این آثار را به مردم ارمنستان اهدا کرد.[۶۵] او این اشیا را طی چهل سال گرد آوری کرده بود؛ در این مجموعه، آثار روسی، هنرهای دستی خاورمیانه و اروپا نیز دیده میشوند.[۶۶] بخش هنرهای ایرانیِ این موزه منحصر به فرد و شامل اشیای تمدنهای پیش از آریایی، از هزارهٔ چهارم پیش از میلاد، از جمله سفالهای ایلام، مفرغ لرستان و همچنین اشیای مربوط به دوران پیش از اسلام، فرهنگ اسلامی، قاجاریه، زندیه و نقاشی قهوهخانه ای و آثار هنرهای کاربردی و دستی مردم ایران و غیره است.[۶۷] این اشیا در چهار تالار، با نامهای مارکو گریگوریان، اسلامی، روسی و اروپایی جای گرفتهاند.[۶۸]
او در ایروان موزه کوچکی را به نام موزه هنری خاور نزدیک افتتاح نمود و به دولت ارمنستان هدیه کرد.[۶۹] موزه محل نگهداری و نمایش آثار خود اوست.[۷۰]
از سال ۱۳۴۰ به سینما روی آورد.[۷۱]
مارکو، با وجود اینکه جزو هنرپیشگان تراز اول بود، کار هنرپیشگی را کنار نهاد و پس از چندی با مجموعهای که گردآورده بود راهی آمریکا شد.[۷۲] مارکو دربارهٔ رفتن به آمریکا گفت:[۷۳]
رفتن من به آمریکا دلیلی جز دوری از کار حرفهای سینمایی که داشت مرا آلوده میکرد، و نیز ادامه کار اصلیام نقاشی، نداشت.
خسرو سینایی در فیلم خود به نام هنر مدرن ایران (محصول ۱۹۵۵) که به زبان انگلیسی است، در مورد مارکو چنین میگوید:[۷۴]
«مارکو گریگوریان یکی از پیشروان هنر محیطی یا به نظر بعضی پیشرو هنر پاپ آرت است… مارکو با اکسپرسیونیسم شروع کرد و رنگهای چشمگیر و خطوط پرقدرت، آثارش را مشخص میکردند. او همچنین فرمهای انتزاعی را تجربه کرد و چنانکه خودش میگوید، پس از کشیدن تابلوهای آشویتس و سوزاندن آدمها توجهم به خاکستر جلب شد و از خاکستر به خاک رسیدم.»
- ↑ مهر، آثار نقاشی استاد زنده یاد" مارکو گریگوریان" در یاسوج مرور شد.
- ↑ مهر، آثار نقاشی استاد زنده یاد" مارکو گریگوریان" در یاسوج مرور شد.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ زندگینامه: مارکو گریگوریان (1304 – 1386).
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ زندگینامه: مارکو گریگوریان (1304 – 1386).
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ یادبود نقاشی که از بازیگری فرار کرد.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.
- ↑ زندگینامه: مارکو گریگوریان (1304 – 1386).
- ↑ زندگینامه: مارکو گریگوریان (1304 – 1386).
- ↑ ارامنه و سینمای ایران، ۱۰۲.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ تجریان، زندگینامه مارکو گریگوریان.
- ↑ خواجه سری، مارکو گریگوریان.