پرش به محتوا

آرامی

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /آرامِی/

حاصل مصدر

[ویرایش]

آرامی

  1. آرام بودن، آرام. آسودگی، اطمینان خاطر.

صفت نسبی

[ویرایش]

آرامی

  1. مربوط به قوم آرامی، و زبان آرامی.

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ #فرهنگ شمس

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]

بهاری

آوایش

[ویرایش]
  • /آرا/مَی/

اسم مرکب

[ویرایش]

آرامَی

  1. صرف نظر از مفاهیم زبانی و تمدنی آن، این واژه مفهوم ساده باغ و باغداری را می‌رساند. مَی به معنی تاک انگور است.
    شهروندان این تمدن کهن در پرورش انگور و در تأسیس تاکستان شهره بودند.