پرش به محتوا

زبان کهمره‌ای

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
کوهمره‌ای
زبان بومی درایران
شمار گویشوران
۱۰۰٬۰۰۰  (۲۰۱۲)[۱]
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹fay
گلاتولوگsout2645[۲]

زبان کوهمره ای(کهمره ای )، یکی از کهن‌ترین زبان‌های ایرانی نو و بازماندهٔ زبان‌های ایرانی میانه و از شاخهٔ جنوب‌غربی (زبان فارسی دورهٔ ساسانی) به‌شمار می‌رود. درصورتی‌که زوایای پنهان آن بیش از آنچه تا امروز مورد بررسی قرار گرفته، شکافته شود، جز همسانیِ ساخت دستوریِ آن با زبان پارسی میانه، با توجه به تعدادی آوای ویژه در آن، نشان می‌دهد که این زبان ریشه در یکی از زبان‌های همزمان با پارسی باستان دارد.یکی از ویژگی‌های کهن این زبان ساختار ارگتیو است.‌

مقایسه با زبان‌های ایران باستان

[ویرایش]

زبان کوهمره ای دارای واژه‌ها، افعال و ویژگی‌های بسیاری از زبان‌های ایران باستان است.

در زبان پارسی میانه ساسانی و پارتی اشکانی ماضیِ افعال متعدی و لازم، به دو صورت صرف می‌شده‌اند که به آن ارگتیو می‌گویند. این ویژگی از زبان فارسی میانه ساسانی توسط مردمان کوهمره حفظ شده‌است و در کوهمره رایج است:

افعال متعدی: شناسه قبل از بن فعل می‌آید:(مقایسه با سه تا از زبان‌های امروزی ایرانی)
فارسی میانه فارسی امروزی کوهمره ای لری
im-kird

um-kird (ام کرد)

کردم ام کِه/ام کی کِرُدم
it-dīd

ut-dīd (ات دید)

دیدی ات دی دیذُم

دیُم

iš-zad

uš-zad (اش زد)

زد اش زه زَه
imān-xward

umān-xward (امان خوَرد)

خوردیم امو خه/امو خُوَه خوَردیم

و…

افعال لازم: همانند فارسی امروزی شناسه بعد از بن فعل می‌آید:
فارسی میانه فارسی امروزی کوهمره ای لری
(هَمێ)شُتَم

(هَمێ)رَفتَم

می‌رفتم

می شدم (فارسی کلاسیک)

می‌شتَم

می‌رَفتم

ای‌رَهتُم
بودَم شدم بِدَم، بُدَم بیذُم

بیُم

آمَدَم آمدم اَندَم اومَذُم

اومَم

اۆفتادَم

اۆوَستَم کَفتَم

افتادم اُفتِدَم

اَوَسدَم

اُفتام

وستم

خْوَفتَم

خْوابیدَم

خوابیدم خَفتِدَم

خُوَتِدم

خُوسیذُم

خُوسیُم

شناسه افعال ماضی متعدی
فارسی میانه فارسی امروزی کوهمره ای
اول شخص

مفرد

um/im

(ام گُفت)

am(گفتم) om/em

(ام گو)

دوم شخص

مفرد

ut/it

(ات گفت)

ī(گفتی) ot/et

(ات گو)

سوم شخص

مفرد

uš/iš

(اش گفت)

ندارد (گفت) oš/eš

(اش گو)

اول شخص

جمع

umān/imān

(امان گفت)

īm(گفتیم) omū/emū

(امو گو)

دوم شخص

جمع

utān/itān

(اتان گفت)

īd(گفتید) otū/etū

(اتو گو)

سوم شخص

جمع

ušān/išān

(اشان گفت)

and(گفتند) ošū/ešū

(اشو گو)

مقایسه افعال و واژگان
کوهمره ای فارسی نو فارسی میانه فارسی باستان
اِشتن رفتن (شدن) شُتَن، رَفتَن šutanaiy

بن ماضی:شُتَ

شَیِسن، شَییدن توانستن شاییدن، شایستن

تُوانستن

می‌شَم/می‌شَمی می‌روم (همێ)شَوَم šavamiy

شَوَمی

اُم گُو گفتم اُِم گُفت
دُهت دخت، دختر دُخت، دُختر duxta

دُختَ

پُس پسر پُس، پُسَر puça

پُسَ

اُم دی دیدم اُِم دیت، اُِم دید
اُم زَه، اُم زِی زدم اُم زَت، اُم زَد
اُمو کِه کردیم اُِمان کِرد
وابُدن، واشُدن شدن بودَن، شدن būtanaiy

بن‌ماضی:بوتَ

اِت نا نهادی، گذاشتی اُ‌‌ِت نِهاد
خَفتِدن، خَتِدن

خُوَتِدن

خوابیدن خُوَفتَن، خوابیدَن
ام دِدِسا، امدیسا دیده بودم اُم دیدِستاد
دوش، دُش دیشب دۆش، دیگ‌شَب
کالیدن کاشتن کاریدن
بُنگ بانگ، صدا وانگ
اَوَسِدن، اُفتیدن افتادن اۆبَستَن، اۆفتادن
می‌شتَم/

می‌شتَمی

می‌رفتم (هَمێ)شُتَم šutamiy

شُتَمی

هَم/سَم هستم/اَم هَم/سْتَم ahmiy

اَهمی

لهجه‌ها

[ویرایش]

زبان کوهمره ای دارای لهجه‌های مختلفی است. از مهم‌ترین لهجه‌های آن می‌توان به لهجه‌های دوسیرانی، جروقی، گرگدانی، نودانی، بورنجانی، دیکانکی، سمغانی،کنده ای ،کوزرگی، بککی،ابوالحیاتی، سرخی، رمقانی ،لهجهٔ کوهمره سرخی، لهجه کوهمره نودان، شورابی و شامل تمامی دیگر لهجه های محلی روستاهای کوهمره که با عنوان زبان کوهمره ای صحبت می‌کنند.

مقایسه برخی واژگان و افعال در لهجه‌های سمغانی ،نودانی ،دوسیرانی ،دیکانکی :

واژه سمغانی دوسیرانی نودانی دیکانکی
بخواب اوخَفت هوخَت اوخَت اوخَت
بروم اوشَم هوشَم بِشَم اوشَم
می‌روی می‌شِی می‌شَه می‌شِی می‌شِی
زدی اِت‌زَه اُت‌زَه اِت‌زَه اِت‌زَه
رساندم اُم‌رِسَنی اُم‌رِسُند اُم‌رَسَند اُم‌رَسُند
می‌خورد می خُو می خَه می خُو می خو
خریدم اُم سَه اُم سَه اُم سَه اُم سَه
می‌کنم می‌کُنَم می‌کُنَم می‌کُنَم می‌کُنَم
می‌زند می‌زِند می‌زِند می‌زِند می‌زی
هست هِن هِن هِن هِن
برداشته

ام

اُم‌واسِسِه اُم‌واسَدَه اُم‌واسَدِه اُم‌واسَدِه
ندارد اِش‌نی اُش‌نی اِش‌نی اِش‌نی
می‌خندیم می‌خَنوم می‌خَنوم می‌خَنوم می‌خَنوم
بکشم بِکِشَم بَکِشَم بِکَشَم بِکَشَم
دیده‌ام اُم دِدِه اُم دِدَه اُم دِدِه اُم دیدِه
شدی وابِدِی وابِدَه وابِدِی اُوبیدِی
در، اندر اَتی، اَتو اَتی، اَتو اَتو اَتو
رفتم بِشتَم ایشتَم اِشتَم اِشتَم
کردم اُم کِه اُم کِه اُم کِه اُم کی
بتواند اِش بِشا اُش بَشا اِش بِشا اِش بِشا
بمیرد بِمی بَمی بِمی بِمی
نرو مَشُو مَشُو نَشُو مَشُو
بخواهی اِت بُوا اُت با اِت بیا اِت بیا
بشین اونی هونی اونی اوشی
بردار واسُ واسُ واسُ واسُ
آمدی اَندِی اَندَه اَندِی اَندِی
می‌نشینم می‌نَیَم می‌نیَم می‌نیَم می‌شینَم
می‌زنم می‌زَم می‌زِنَم می‌زَنَم می‌زِنَم
مالید اِش مُشت اُش مُشت اِش مُشت اِش مُشت
کوچک لِش لِشَک لِش لِش
پسر پُس پُس پُس پُس
انداختن کَرزیدن کَرزیدن اِنداختن اِنداختن
شبیخون لیم لیم لیم لیم
بهشون‌بگویَد شووَه‌بِگِه شووَه‌بُگو شووَه‌بُگو شووَه‌بُگو
تِکه پِلیش پِلیش پِلیش پِلیش
زد اِش‌زَه

اِش‌زِیدی

اُش‌زَه

اُش‌زِیتی

اِشَ‌زَه

اِش‌زِیتی

اِش‌زَه

اِش‌زِیتی

توانستید تو شَیی تو شِیس تو شِیس تو شِیس
می‌توانیم مو میشا مو میشا مو میشا مو میشا
جویدم اُم کُرچَنی اُم کُرچُند اُم کُرچَند اُم کُرچُند

شناسه و ضمیر

[ویرایش]

شناسه افعال ماضی لازم و افعال مضارع:

am: َم / ey,a:ای / e,et,ed,_: َد،_ / ūm:ایم / īn,ī:اید / en:اند

می نویسَم:می‌نویسم / مُردَم:مردم

می نویسِی، می نویسَه:می‌نویسی / مردِی، مردَه:مردی

می نویسِه، می نویسِد:می‌نویسد / مرد:مرد

می نویسوم:می‌نویسیم / مردوم:مردیم

می نویسین، می‌نویسی:می نویسید / مردین، مردی:مردید

می نویسِن:می‌نویسند / مردِن:مردند

شناسه افعال ماضی متعدی:

om,em: َم / ot,et:ای / oš,eš:_(در فارسی شناسه ندارد)

o)mū,(e)mū):ایم / o)tū,(e)tū):اید / o)šū,(e)šū):اند

ام بی:داشتم

ات بی:داشتی

اش بی:داشت

(ا) مو بی:داشتیم

(ا) تو بی:داشتید

(ا) شو بی:داشتند

ضمایر:

مُ، مَ، مِ:من / ما:ما

تو:تو / شُما:شما

اونَ، اویُ:او / اونا، اونالَ:آنها، ایشان

اینَ، اِنَ، اِنا، ایُ:این / اینالَ، اِنالَ، اینا:اینها

نمونه واژه

[ویرایش]

واژگان:

پُس:پسر / دُهت:دختر / شی، شو، میرَه:شوهر / بُوا:پدر / دَیی:مادر / هِن:هست / هابَن:ببند / تَهر:مثل، مانند / اِشتَم، بِشتَم:رفتم / داذ:سن / پَس:پشت، عقب / نَها:جلو، روبرو / هاذِه، آذِه:بده / همبار:آرام / پوی، اَپوی، اَمپوی:با / اَزیر:زیر / شَنَک:شانه / هیبا:نزد / پَرَهکی:پراکنده / هُشن:روشنایی / اِسبا:بیاور / میشَم:می‌روم / واسُ:بردار، بگیر / داوَت، دُوَت:عروسی / مید، می:مو / شات:شاید / اَتو، اَتی:در، اندر / بِختَر:بهتر / بِشَم، اوشَم، هوشَم:بروم / (اُ) مِن:دارم / (اِ) تِن:داری / بین:باشید / ایذَم، حالی:این‌وقت، الان، اینک / اوذَم:آن وقت / خُیگ، خاگ:تخم مرغ / چِش:چشم / لَغَت:لگد / اوخَت، هوخَت، اوخَفت:بخواب / اونی، هونی، اوشین:بنشین / اُم زِی، اُم زَه:زدم / اِت خُوَه:خوردی /همسا، همساذَه:همسایه / زَهرَه:جرئت / بَری:بلوط / جَمَه:جامه، لباس / زانی، زونی:زانو / اُم میشا:می‌توانم / اَور:ابر / کُلواسه:زخم درحال ترمیم / کُهته:چیزی که روی زخم می‌بندند / کُهشور:سیل / توم زه:تورا زدم / دِرام:بشکه / میشا:می توان / (اُ) مِشنُفت:شنیدم / ات میا: می‌خواهی / واشَنم:بکارم / واسَنم:بردارم / مَهجِت:مسجد / بون:بام / کَنچَه،کَمچه:قاشق / سۆت:سوخت

صرف فعل

[ویرایش]

نمونه افعال لازم:

اَندن:آمدن / اَوَسِدن، اُفتِدن، اُفتیدن:افتادن / خَفتِدن، خَتِدن:خوابیدن / پُکِدن، پُکیدن:ترکیدن / اِشتن:رفتن / شَسِدن:نشستن / واگِشتن:برگشتن / واشُدن، وابِدن، وابیدن:شدن

نمونه افعال متعدی:

زَدن:زدن / بیدن، بِدن:داشتن / کَرزیدن، وِر دادن:انداختن / وادیدن: پیدا کردن / واکَندن، واکنیدن:کندن / واپَهتن:جمع کردن/واشُندن، واشَنیدن، کالیدن، کِشتن:کاشتن / واداشتن:نگه داشتن / واداشتن:بازداشتن / واسَدن:برداشتن / گِرُفتن، گِرِهتن:گرفتن / اِشناختن، اِشناسیدن:شناختن / اِشنُفتن:شنیدن / اِشمُردن:شمردن / (وا) پُییدن:پاییدن / دَنِسن، دَنیدن:دانستن / شَیِسن، شَییدن:توانستن /خُوَردن، خَردن:خوردن

شیوه ساخت افعال مضارع (برای همهٔ مثال‌ها از فعل کردن استفاده شده است):

بن مضارع: کُ، کُن

مضارع اخباری: می+بن مضارع+شناسه

می کُنَم:می‌کنم

می کُنِی/می کُنَه:می‌کنی

می کو/می کُنْد:می‌کند

می کُنوم:می‌کنیم

می کُنی (ن):می‌کنید

می کُنِن:می‌کنند

مضارع التزامی: بِ، بَ، بُ+بن مضارع+شناسه

بُکُنَم، کُنَم:بکنم، کنم

بُکُنِی، بُکُنَه/کُنِی، کُنَه:بکنی

بُکو، بُکُنْد/کو، کُند:بکند

بُکُنوم، کُنوم:بکنیم

بُکُنی (ن)، کُنی (ن):بکنید

بُکُنِن، کُنِن:بکنند

مضارع مستمر: فعل کمکی (آسِی)+می+بن مضارع+شناسه

آسِی می کُنَم:دارم می‌کنم/آسِی می کُنِن:دارند می‌کنند

(در زبان کهمره ای از فعل کمکی آسِی استفاده می‌کنند برخلاف فارسی که از فعل دار+شناسه استفاده می‌شود)

شیوه ساخت افعال ماضی: در زبان کهمره ای ماضی افعال لازم (رفتن، آمدن، افتادن و…) شناسه بعد از بن ماضی می‌آید. همچنین در ماضی افعال متعدی (کردن، زدن، گفتن و…) شناسه قبل از بن ماضی می‌آید:

ماضی ساده:

افعال لازم: (برای مثال از صرف فعل اَندن:آمدن استفاده شده) شناسه بعد از بن ماضی می‌آید:

اَندَم:آمدم

اَندِی/اَندَه:آمدی

اَمَه، اَمو، اَمِی:آمد

اَندوم:آمدیم

اَندی (ن):آمدید

اَندِن:آمدند

افعال متعدی: (برای مثال از صرف فعل کِردن: کردن استفاده شده) شناسه قبل از بن ماضی می‌آید:

اُم کِه/کی:کردم

اُِت کِه/کی:کردی

اُِش کِه/کی:کرد

(اُ) مو کِه/کی:کردیم

(اُِ) تو کِه/کِی:کردید

(اُِ) شو کِه/کی:کردند

ماضی نقلی:

افعال لازم: صرف فعل اَندن: آمدن

اَندِسَم/اَنسَم:آمده‌ام

اَندِسِی/اَندِسه/اَنسِی:آمده‌ای

اَندِسه/اَندَِه/اَنسِه:آمده‌است

اَندِسوم/اَنسوم:آمده‌ایم

اَندِسی (ن)/اَنسی (ن):آمده‌اید

اَندِسن/اَنسِن:آمده‌اند

افعال متعدی: صرف فعل کِردن

اُم کِردَِ:کرده‌ام

اُِت کِردِ:کرده‌ای

اُِش کِردِ:کرده‌است

(اُِ) مو کِردِ:کرده‌ایم

(اُِ) تو کِردِ:کرده‌اید

(اُِ) شو کِردِ:کرده‌اند

ماضی استمراری:

افعال لازم:

می‌ندَم/مَِندَم:می‌آمدم

می‌ندِی/مندِی/مندَه:می‌آمدی

میَمه/میمِی/میمو:می‌آمد

می‌ندوم/مندوم:می‌آمدیم

می‌ندی (ن)/مندی (ن):می‌آمدید

می‌ندِن/مندِن:می‌آمدند

افعال متعدی:

اُم می کِه/کی:می‌کردم

اُِت می کِه/کی:می‌کردی

اُِش می کِه/کی:می‌کرد

(ا) مو می کِه/کی:می‌کردیم

(ا) تو می کِه/کی:می‌کردید

(ا) شو می که/کی:می‌کردند

ماضی دور (بعید):

افعال لازم:

اَنده/اَنسه بِدَم:آمده بودم

اَنده/اَنسه بِدِی:آمده بودی

اندِسا، اَنسا، اَنده بی:آمده بود

انده/انسه بِدوم:آمده بودیم

انده/انسه بِدی (ن):آمده بودید

انده/انسه بِدِن:آمده بودند

افعال متعدی:

ام کِردسا/اُم کرده بی:کرده بودم

ات کردسا/ات کرده بی:کرده بودی

اش کردسا/اش کرده بی:کرده بود

مو کردسا/مو کرده بی:کرده بودیم

تو کردسا/تو کرده بی:کرده بودید

شو کردسا/شو کرده بی:کرده بودند

منابع

[ویرایش]
  1. کوهمره‌ای at اتنولوگ (18th ed., 2015)
  2. Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "Fars Dialects". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology. {{cite book}}: Invalid |display-editors=4 (help)
  • فرهنگ گویش دوانی، عبدالنّبی سلامی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۱
  • وبگاه دوان‌پارس؛ عبدالنبی سلامی «پورِ دوان»